چکیده:
هدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که آیا نظریه حرکت جوهری، که یک نظریه
توصیفی است، ظرفیت لازم را برای تدوین یک نظریه تربیتی را، که یک نظریه هنجاری است،
دارد؟و در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا این نظریه توان چالش با مشکلات نظری موجود در
عرصه فلسفه تعلیم و تربیت و نیز قدرت تفکر درباره مشکلات عملی موجود در زندگی انسان
را دارا است.روش گفتار حاضر نیز، استدلال و بطور عمده، حرکتهستبهبایداست.با
توجه به نکات یاد شده کوشش شده است بر مبنای نظریه حرکت جوهری حکیم صدر المتألهین،
نظریهای تربیت پرورده شود.این نظریه همچون هر نظریه فلسفی تربیت شامل بررسی مقولات
اصول، اهداف، روشها، محتوا و ارزشیابی است که در کل، نظام واحدی را تشکیل
میدهند.در پایان، این نظام به عنوان معیاری در نقد برخی نظریات تربیتی به کار
گرفته شده و نیز تلاش گردیده بر مبنای آن بعضی پارادوکسهای تربیتی گشوده
شود.همچنین ظرفیت نظریه حاصل در حل مشکلات عملی موجود انسان امروز مورد بررسی قرار
گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"چکیدههدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که آیا نظریه حرکت جوهری، که یک نظریه توصیفی است، ظرفیت لازم را برای تدوین یک نظریه تربیتی را، که یک نظریه هنجاری است، دارد؟و در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا این نظریه توان چالش با مشکلات نظری موجود در عرصه فلسفه تعلیم و تربیت و نیز قدرت تفکر درباره مشکلات عملی موجود در زندگی انسان را دارا است.
در وجه عملیمشکلات موجود جهان-رشد بیرویه جمعیت، آلودگی محیط زیست، شکافته شدن لایه ازون، فقر، به فراموشی سپردن، اخلاق و معنویت، فزونی گرفتن رفتارهای نابهنجار، تهدید جنگ هستهای و نیز گرایش به خود کامگی-که به تناسب، در جوامع مختلف چهره نموده است؛همه و همه نتیجه به فراموشی سپردن مبدأ و مقصد جهان، وحدت وجود، هماهنگی و همراهی تمام اجزای هستی با یکدیگر، و در نتیجه نگرش تک بعدی به انسان، جامعه، طبیعت و کلهستی است و متأسفانه بنظر میرسد که نظام موجود تعلیم و تربیت، نقش قابل توجهی در این نابسامانیها داشته است، سلطه دیدگاه رفتارگرایی و نهضت معیارگرایی، نگاه ایستا و همگرا به جهان و در نتیجه به دانش، تأکید بر حفظ، بجای فهم، اصرار بر پاداش بیرونی بجای ارضاء درونی، ارزش دادن به ظاهر بجای باطن و ارائه بیتناسب اطلاعات بدون داشتن ارتباط با زندگی واقعی و با یکدیگر نیز فراموشی سپردن گونههای متنوع شناخت در انسان و از یاد بردن عواطف و ذوق زیباییشناسانه او، اصالت دادن به کمیت و روشهای کمی، همه و همه، به جای این که به ترتیب انسان منجر شود، به سوء تربیت وی انجایده است."