چکیده:
این مقاله، بررسی رابطه دین و سیاست، در اندیشه جان لاک را دنبال میکند و
مطرحترین اثر او، در این زمینه، یعنی نامهای در باب تسامح، موضوع را پیجویی
خواهد کرد.ابتدا استدلالهای هشتگانه وی در این نامه بررسی شده است.سپس درباره رابطه
تسامح با ایده تفکیک کلیسا و حکومت بحث شده است.لاک سه استدلال به نفع ایده تفکیک
مطرح میکند: 1.تأثیر منفی حکومتها بر کلیسا؛2.عوارض اجتماعی پیوند کلیسا با قدرت
مدنی؛3.رهنمود مسیح. در پایان نتیجهگیری شده است که لاک به تفکیک کامل دین از
حکومت معتقد نبود اما دین موردنظر لاک بسیار نحیف است و پایه فردی دارد.
خلاصه ماشینی:
"به بیان دیگر، اگر عبارت منقول موردنظر، در نامه اول مطرح شده است و این اثر لاک است که در طول سه قرن گذشته منسأ برداشتهایی در خصوص رابطه دین و سیاست بوده است؛ما میخواهیم ببینیم که آیا تنها با تکیه برهمین اثر، میتوان، به این نتیجه رسید که جدایی موردنظر لاک، یک جدایی مطلق نیست؟برای آشکارسازی فرضیه خود، ابتدا بر رئوس استدلالهای رساله نامهای در باب تسامح(که از این به بعد با عنوان نامه از آن یاد میکنیم)مروری خواهیم داشت؛چرا که لاک، این اثر را برای دفاع از نظریه تسامح نوشته است و باید به این نکته توجه داشت که دفاع از تسامح، برابر با جدایی دین و سیاست، یا کلیسا و دولت نیست.
تا اینجا، بحث لاک، یک تحلل درون دینی است و پرسش و پاسخ، در چارچوب مسیحیت است؛اما لاک از این بحث، به بیان یک قاعده کلی جهش میکند:من، ضرورت تمایز دقیق بین حکومت مدنی و دین و تعیین مرزهای عادلانه مستقر بین آن دو را، بالاتر هرچیز دیگر قلمداد میکنم.
لاک آنگاه در حالیکه به ظاهر، هنوز از صورت ظاهری عبادت بحث میکند، بهوجه اعتقادی کلیسا میپردازد و در عمل، از اینجاست که او بدون آن که تصریح کند، به مرحله دوم نامه وارد میشود و مسأله تسامح را، از صورت اولیه آن-تسامح متقابل مسیحیان-خارج میکند و به تسامح نسبت به سایر ادیان و کفار میکشاند:ممکن است، گفته شود اگر فرقهای[کلیسایی]کافر باشد، چه خواهد شد؟آیا فرمانروا باید نسبت به آن نیز تسامح به خرج دهد؟در پاسخ، سؤال میکنم، برای سرکوب فرقه کافر، چه قدرتی میتوان به حاکم داد که این قدرت، در زمان و مکان دیگر، برای نابودی فرقهای بر حق به کار نرود؟(لاک، [95]37:1991)."