چکیده:
سیاست بیطرفی رضا شاه در قبال جنگ جهانی دوم و ادامهء آن تا زمان برکناری و تبعید او و اتحاد بدون قید و شرط محمد رضا پهلوی با متفقین و پذیرش همهء شرایط آنها موجب شد تا تحلیلهای گوناگونی در این زمینه ارائه شود؛بهگونهای که شماری از سیاستمداران آن روز سیاستهای یاد شده را سیاستهای ملی و مناسبترین استراتژی دانستهاند و شماری نیز هر دو سیاست را رد کردهاند و اتحاد ایران با متفقین را ائتلافی تحمیلی در وضعیت اشغال نظامی دانستهاند.در این نوشتار با تکیه بر اسناد و مدارک معتبر این موضوع بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"اتحاد ایران با متفقین؛استراتژی یا ائتلاف تحمیلیسجاد راعی گلوجه*چکیده سیاست بیطرفی رضا شاه در قبال جنگ جهانی دوم و ادامهء آن تا زمان برکناری و تبعید او و اتحاد بدون قید و شرط محمد رضا پهلوی با متفقین و پذیرش همهء شرایط آنها موجب شد تا تحلیلهای گوناگونی در این زمینه ارائه شود؛بهگونهای که شماری از سیاستمداران آن روز سیاستهای یاد شده را سیاستهای ملی و مناسبترین استراتژی دانستهاند و شماری نیز هر دو سیاست را رد کردهاند و اتحاد ایران با متفقین را ائتلافی تحمیلی در وضعیت اشغال نظامی دانستهاند.
پژوهشگران در مورد سیاست بیطرف و همچنین اتحاد ایران با متفقین،نظرها و تحلیلهای گوناگونی ارائه کردهاند که گاهی متفاوت و متناقضاند رضا شاه و محمد رضا پهلوی هرکدام سیاست خود را در قبال جنگ جهانی دوم مناسبترین راهبرد زمان خود دانستهاند و اشتباه بودن یا تحمیلی بودن آن سیاستها را رد کردهاند از سوی دیگر پژوهشگران کوشیدهاند تا با تکیه بر استاد و مدارک اثبات کنند که سیاست بیطرفی رضا شاه،بیطرفی در ظاهر و در عمل گرایش به سوی آلمان بوده است و اتحاد محمد رضا پهلوی نیز اتحاد به دلخواه و در قالب استراتژی کلان حکومت و کشور و برای تأمین منافع ملی یا منافع مشترک یا آنها نبوده است،بلکه اتحاد با متفقین پس از اشغال نظامی تنها گزینهء موجود جهت بقا و تداوم سلطنت خاندان پهلوی بوده است."