چکیده:
دانش و معرفت اقتصادی از نیمه دوم قرن هجدهم،توسط آدام اسمیت بهعنوان علمی مستقل سامان یافت.مسئله مهم در دوران پر فراز و نشیب این علم تا امروز آن است که تمامی نظریههای علمی اقتصاد،ضمن داشتن ساختار تحلیلی،منسجم و منطقی،انعطاف لازم را نسبت به موضوعهای انسانی و اجتماعی و نیز ابعاد پیچیده رفتاری و ارزشی حفظ کند.بر این اساس مکاتب و اندیشههای گوناگونی ظهور یافتهاند.فیلسوفان و متفکران اجتماعی و اقتصادی نقشآفرینی کرده و با رویکردهای متفاوت جهانبینیهای مختلف علم اقتصاد را تکامل بخشیدهاند.از ابتدای قرن بیستم مسئله تفکیک اقتصاد تحقیقی و اقتصاد دستوری توسط جان نویل کینز1مطرح گردید و در نتیجه حوزه و قلمرو شناخت پدیدههای رفتاری اقتصاد محدود به ابعاد تجربی و کمی شد،ازاینرو حقایق واقعی و اصیل رفتار اقتصادی در سطح فردی و اجتماعی مورد غفلت واقع شد.
در حال حاضر علم اقتصاد با حذف جایگاه"ارزشها"در نظامهای فکری خود،دچار مشکلات و نابسامانیهای بسیاری شده است."قضاوت ارزشی" اقتصاددانان،انسان اقتصادی و تحلیل رفتار واقعی و ایدهال آن و محدودیتهای روش تجربی در اقتصاد از این موارد است که در این نوشتار به آن پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"این امر را میتوان به خوبی از لابلای روشهای ارائه شده در مسیر تکوین نظریه اقتصادی از دیدگاه این دو دانشمند به دست آورد و باوجود اینکه هردو به مشکلات نظری علم اقتصاد که حاصل از پیچیدگی پدیده اجتماعی هستند،مانند وجود عنصر اختیار بر آزادی رفتاری،بازیگری ذهن محقق،نبود کنترلپذیری آزمونها و سایر مسائل اشاره میکنند ولی این مسائل را جدی تلقی نکرده و به راحتی از کنار آنها میگذرند زیرا این امور،تمامی مسیرهایی هستند که اهمیت مسئله ارزشها و نیز حضور مبانی ارزشی را در نظریات اقتصاددانان روشن میکنند.
این مشکل از آنجا مطرح میشود که انسان اقتصادی بهعنوان پایگاه اصلی بیشتر نظریهپردازان اقتصادی در نظر گرفته میشود و بر مبنای آن نظریهپردازی صورت میپذیرد،زیرا اول اینکه معلوم نیست که این مفهوم براساس چه دیدگاه و بینش فلسفی به صورت انتزاع و تخیل ارائه شده است؟دوم،آیا معیار واحدی برای تفسیر چنین مدلی وجود دارد یا اینکه سلیقهای است؟سوم آنکه با مادی تصور کردن انسان اقتصادی و بیتوجهی به ارزشها و انگیزههای معنوی وی،برنامههای اقتصادی چه جهتگیری خواهند داشت؟چهارم،بیتوجهی به هویت جمعی در رفتار اقتصادی انسان،چه آثار زیانباری برای جوامع به وجود خواهد آورد؟ یکی دیگر از مشکلات اساسی علم اقتصاد،تعریف این علم به روش تجربی و مقایسه میان این علم با علوم طبیعی و فیزیکی است،به نحوی که معیارهای این علم را به شدت به محسوسات مادی محدود میکند و آیا این محدودیت موجب نمیشود تا نقاط ضعف جدی بسیار دیگری بر این علم مترتب شود و آن را دچار بحران واقعبینی کند؟منابع الف)فارسی ابن منظور(1363)،لسان العرب،نشر ادب الحوزهء،قم،ایران معهم 1045،المجلدات:الثالث والثانی عشر."