خلاصه ماشینی:
"پس نقش اژدها، موتیف و سمبلی وارداتی بوده و ریشهای در فرهنگ ایرانی نداشته (علیرغم حضور استثنایی نقش مار در عروج آسمانی میترا) و بیشک نشان متقنی از ایمان سست و ظاهری ایلخانان مغول به اسلام داشته و خانان غارتگر تنها به قصد عوامفریبی و محکم ساختن پایههای حکومت خود، تظاهر به تدین و مسلمان بودن داشته و در گوشههای تاریک و کپکزده ذهن و دل خود، به اعتقادات شمنی و باورهای مغولی نیاکان خود پایبند بودند، و بیشک اژدها که در خاور دور به لحاظ این که، وجودی نیکوکار محسوب میشود به صورت سمبل و نمادهای ملی و سلطنتی پیوسته مورد توجه بوده و نقش اژدهایان پنج چنگانه بر روی لباسهای امپراطوران چینی جلوههای خاص داشته (23) و به طور عام، اژدها در کشور چین متمایل به دوستی با انسانها بوده و محبوب و پرشکوه و قابل ستایش نیز بوده، تا جاییکه در افسانههای چینی آمده است، که بعضی اژدهایان به امپراطوران چینی خدمت کرده و آنان را به اطراف نواحی فرمانراییشان حمل میکردند (24) و به نوعی نماد ابرها، زمین، هوش، قدرت، سروری و آب و مسایل دیگر تلقی میشوند (25) پس اژدها، یکی از خدایان محسوب شده و ضامن سلامت و سعادت و آرامش بوده است پس با عنایت به حجاریهای «داشکسن» مربوط به اوایل قرن هفتم هجری- بخشی از معبد ایلخانی است- به نظر نگارنده وجود راهی بین سلطانیه و «معبد» و افتادن سنگهای حجاری شده در اطراف این مسیر و همچنین تشابه سنگهای دیوار و حصار سلطانیه با سنگهای «داشکسن» نمیتواند دلیل محکمی برای ایلخانی بودن معبد باشد، چرا که محوطهای که «داشکسن» در آن قرار دارد، خود به نوعی معدن سنگ محسوب شده و استفاده از یک معدن در طی اعصار و قرون نشان از درک کانیشناسی بالای حجاران و معماران دورههای گذشته را میرساند و نه چیز دیگر."