خلاصه ماشینی:
1. پاسخ برخی از نویسندگان بزرگ به سؤال این است که قاضی ویژه در اجرای وظیفه محدود خود در زمان از کلیه امتیازات اعضای دیوان بینالمللی دادگستری برخوردار و مکلف است به تکالیف آنها، از جمله استقلال و بیطرفی نیز پایبند باشد، بنابراین نمیتواند رفتاری همانند رفتار نماینده دولت برگزیننده خود داشته باشد.
نیکلاس والتیکوس نیز همین رهنمود را پی گرفته است، او مینویسد: « در هر حال نویسنده این سطور در کلیه قضایایی که مسؤولیت قاضی ویژه را پذیرفته است از ابتدا به دولت برگزیننده خود اعلام نموده است که در جریان رسیدگی از هرگونه تبادل نظری با نماینده یا مشاوران آن دولت امتناع خواهد کرد، اما در عین حال مراقبت خواهد کرد که دلایل آن دولت مورد بیتوجهی قرار نگیرند بدون آنکه خود را ملزم به دفاع از مواضعی نماید که به نظرش مبنایی ندارند».
3 آیا این بدان معناست که وظیفه قاضی ویژه، همانطور که نویسندگان فوق گفتهاند، الزاما در حد نظارت بر بررسی دلایل دولت برگزیننده خود توسط دیوان بینالمللی دادگستری کاهش مییابد؟ اگر چنین باشد، به نظر میرسد که، مفهوم مضیقی از وظیفه قاضی ویژه مدنظر است.
4 آیا باید نهاد قاضی ویژه را حذف نمود؟ میتوان بر این فکر بود که قاضی ویژه نهادی قدیمی است، به نوعی بیانگر منطق داوری در قلمرو عدالت بینالمللی است، تجلی تضادی در درون خود است زیرا ضمن اینکه توسط یکی از طرفین انتخاب میشود در عین حال یک قاضی تمام عیار نیز هست، و بالاخره بیفایده است زیرا هر آنچه اقتدار فکری و اعتقادی او باشد هیچ تأثیری بر پانزده قاضی دیوان در قضیه مطروحه نمیگذارد.