چکیده:
تحولات سیاسی الجزایر در طول سالهای بعد از جنگ دوم جهانی توجه بسیاری از تحلیلگران را به خود جلب کرده است.کشوری که مبارزات استقلالخواهانه و ضد استعماری در اواسط قرن گذشته الهام بخش بسیاری از جنبشهای آزادیبخش جهان بود در سالهای پایانی قرن در معرض یکی از هولناکترین خشونتها و جنگهای داخلی قرار گرفت.تعارضات آنتاگونیستی میان نیروهای متخالف بدان درجه از وخامت رسیده بود که برای هریک دیگری به مثابه تجسم عیار شر جلوه میکرد.تحقیق حاضر بر آن است تا با نقب به تاریخ الجزایر پرتوی بر ریشههای این خشونتها بیفکند.
خلاصه ماشینی:
"اول اینکه دولت طرحهای توسعهء مشخصی را که متضمن ایجاد کار و توزیع عادلانهتر کالاهاو درآمدها باشد،در دستور کار نداشت و دلیل دوم و مهمتر اینکه دولتمردان الجزایری از پذیرش قشربندی اجتماعی و تعارض منافع میان تکنوکراتهای تازه به دوران رسیده و سیستم بورکراسی میراث استعمار از یک سو و تودههای محروم روستایی و شهری از سوی دیگر و تفاوتهای فاحش در سطح و شیوهء زندگی طبقات مختلف جامعه از طریق به پیش کشیدن اسطورهء وحدت ملت الجزایر طفره میرفتند(کارن فارسون،ص 176).
رویکرد تبعیضآمیز آموزشی منجر به پرورش عدهای نخبه (الیت)میگردید که صرفا آنها میتوانستند مهارتهای لازم را در مورد زبان بدست آورند و بخش دیگر جمعی از توانایی ارتباطی لازم برخوردار نمیگشتند و از آنجا که زبان رسمی و اداری فرانسوی بود و نه عربی جمعیت بزرگی از مردم از مدار ارتباطات سیاسی و اجتماعی و جامعهء مدنی حذف گردیده و به حاشیه رانده میشدند و از آن رو که از توانش مطرح نمودن مطالبات و منویات خود به زبان گفتمان رسمی برخوردار نبودند قهرا به گفتمانهای دیگری که از ظرفیت لازم برای صورتبندی مطالبات آنها برخوردار بود،همچون گفتمان اسلامی روی میآوردند.
از نظر این افراد ریشهء این امر را باید در سیاستهای آموزشی دوران فرانسه جستجو کرد که اسباب انقطاع فرهنگی الجزایر با دیگر بلاد اسلامی و عربی را فراهم نمود و با وجود تلاشهای جریانات مدافع سنت عربی و اسلامی مانند جمعیت العلماء و جماعیت التبلیغ و الدعوه،مغاک وسیع میان اندیشهء اسلامی در مراکز فکری اسلام و جامعه الجزایر تقریبا دست نخوره باقی ماند و سوای نخبگان فکری ما بقی مردم قادر به برقراری ارتباط با تراث اسلامی نبودند؛ازاینرو به منابع ساده ساز و دست دوم مراجعه میکردند."