چکیده:
رابطة بین زبان و واقعیت که از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده، در سدة اخیر به دیگر
حوزههای علوم انسانی خصوصا روانشناسی و زبانشناسی نیز راه یافته است. اغلب
فیلسوفان، روانشناسان و معناشناسان تا دهههای اخیر زبان را منفک از مقوله شناخت و
واقعیت فرض میکردند. به عبارت دیگر، مقوله شناخت جدا از ساختار زبان تصور میشد و
زبان ابزاری جهت بیان وقایع محسوب میگشت. در مقابل این گرایش، رویکرد نوین
زبانشناسان قرار دارد که با این مسأله بنحوی کامل" متفاوت برخورد میکند. بر اساس
این رویکرد زبانشناسان معتقدند که نظام ادراکی و شناختی انسان از ساختار زبانی جدا
نیست. به تعبیری، زبان نه تنها در بیان واقعیات و شناخت پیرامون بیتأثیر نیست بلکه
در ساخت واقعیتها نیز مؤثر است. به بیان دیگر، زبان مستقیما دنیای بیرون را منعکس
نمیکند بلکه بازگو کنندة مفاهیم انسانی و تعامل وی با جهان است. در این رابطه،
مقاله حاضر در پی آن است که نحوة تکوین دیدگاههای مهم زبانشناسی را در باره نقش
زبان برای شناخت یا نمود واقعیتها مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
نکته شایان توجه این است که اگرچه لیکاف از دیدگاه "زبانشناسی شناختی" و هالیدی از منظر "اجتماعی-سیاسی" رابطة بین زبان و شناخت واقعیت را مورد مطالعه قرار میدهند اما زیربنای فکری هر دوی آنها متأثر از نظرات ورف است، که البته میزان این تأثیر در دیدگاه هالیدی بسیار شدیدتر از لیکاف است.
هر چند که مطالعات وی در راستای دیدگاه های ساپیر، بواس و همبولت قرار میگیرد و مبنای فلسفی این دیدگاه مردم شناختی (cognitive anthropology) را میبایست در سنت فکری بعضی از فیلسوفان آلمانی خصوصا هردر (Herder) جستجو کرد، اما ورف با مطالعات میدانی خود بر روی زبانهای سرخپوستان آمریکا ارتباط بین زبان و جهانبینی را با شواهد زبانی انکارناپذیری تبیین کرد؛ به نحوی که نظرات پیشینیان فاقد شفافیت و عینیت در مقایسه با مطالعه وی بود.
بنابراین، حتی اگر نگرش عام را بپذیریم که بر اساس آن بعضی از پدیدههای طبیعی خانمان سوز میباشند, نکته جالبی که بر جا میماند این است که در هزاران مورد که سود و نفع پدیدههای طبیعی نصیب انسان میشود چنین پدیدههائی در ساختمان جمله غیرجاندار و مفعول محسوب میشوند و در موارد اندک که به صطلاح زیانبار هستند در قالب مسبب و فاعل ظاهر میگردند و این فرایند دستوری خود میتواند نقش مهمی در نمود غیرواقعی از واقعیات ایفا کند.
ماحصل کلام این که بررسی دیدگاههای نوین زبانشناسی و تحلیل نمونههای فوق نشان میدهد که هر چند موجودیت ها از قبیل اشیاء، اعمال و تجارب, وجودی مستقل از زبان دارند اما بیان آنها در قالب زبان موجب میگردد تا زبان در شناخت و یا نمود آنها نقش بسزایی ایفا نماید.