خلاصه ماشینی:
"فرآیندی که سطح و ماهیت واقعی تغییرات مادی و فرهنگی معاصر را زیر سؤال برده است:به گونهای که عقیده و ایمان به تبیین عقلانی«علمی»رنگ میبازد و در نهایت ثبات و یگانگی معنا که ویژگی اصلی مدرنیته است جای خود را به رشتهای از بازنمودهای ناپایدار و همیشه متغییر،یا دالهای شناور داده است و لذا،امر«واقعی»در عمل،تبدیل به فراواقعی شده است.
پیدایش پستمدرنیته را به طیفی از عوامل گوناگون نسبت دادهاند، از جمله به رنگباختن عقیده و ایمان به تبیینهای عقلانی«عملی» ẓ1976,BELLẒ افول اهمیت و مرکزیت کار در زندگی روزمره و پیدایش جامعهی پساصنعتی که مبتنی بر مصرفگرایی و فراغت است؛ و قدرت رو به افزایش رسانهها در به گردش درآوردن کثرتی از تصاویر و متون در میان مخاطبان جهانی نظریه پستمدرن،در افراطیترین شکل خود،حکایت از این میکند که ثبات و یگانگی معنا که به مدرنیته مربوط میشد جای خود را به رشتهای از بازنمودهای ناپایدار و همیشه متغیر،یا دالهای شناور داده است؛از این جهت،امر«واقعی»در عمل، تبدیل به فراواقعی شده است.
ẓù1987,EcoẒ تعریف پستمدرنیسم: همانطور که اسمارت خاطرنشان میکند،پستمدرنیسم«اصطلاح بسیار مناقشهبرانگیزی است که موجب واکنشهای بسیار تندی در حوزههای فکری گوناگون،چه در ابعاد نظری و چه در ابعاد سیاسی این حوزه شده است ẓ11 a:1993,smartẒ هبدایگ نیز پشتیبانی از همین دیدگاه،پستمدرنیسم را نه یک«جنبش آگاهانه و هدفدار و نه یک هستار همگون،بلکه یک فضا،یک«وضعیت»،«یک گرفتاری» و مخمصه میداند که در آن اهداف و مقاصد و تعاریف و تأثیرهای معارض و رقیب و گرایشها و نیروهای اجتماعی و فکری گوناگون همگرایی و تصادم پیدا میکنند.
و حال این انسانی که در جهان به خود واگذار شده است،درصدد ارتباط با دیگر افراد توسط ایجاد معنا است و از آنجا که در این مقاله سعی گردیده که به بحث معنا و جایگاه آن در جامعه پستمدرن پرداخته شود،به تفصیل بیشتر کلام میپردازیم."