خلاصه ماشینی:
"استقرار و دوام چنین رشته دوستی بین ما نیز خود سخت شگفتانگیز بود زیرا«پاتریک هاستینگز»نسبت به برخی از مردم احساس نفرت میکرد و حتی از اظهار آن ابا نمیکرد و غالبا در حین انجام وظیفه در دادگاهها از نیشخند کردن و زخمزبان رسانیدن به حریفان خودداری نمیکرد ولی با وجود این در تمام دوران دوستی و همکاری ما من بیاد ندارم که بین ما کدورت و رنجشی حاصل شده باشد.
آقای«مونتگمری هاید»1نویسندهء شرح حال هاستینگز در کتاب خود میگوید که سالهای مدیدی جمع درآمد سالانه او متجاوز از چهل هزار پوند2 بود و روزی که من برای اولین بار باو آشنائی حاصل کردم از دیدار اتومبیلهای پرشکوه و جلال او و از رفتار آکنده از اعتماد بنفس وی این گمان در من بوجود آمد که اشتیاق داشتن زندگی متشخص و متعین از دیگران در نهاد او بحد اکمل خودنمائی میکرد.
شاهد مزبور ضمن ادای شهادت حماقت بخرج داد و گفت که کارمندان و کارگزاران بورس حق ندارند درباره خود دست بتبلیغ بزنند هاستینگز از این گفته شاهد اتخاذ سند کرد و ضمن انجام تحقیقات و پرسآزمائی خود از دلال بورس با یک حالت شیرین و لحنی معصومانه پرسید: -اگر شما فرضا میخواستید برای معرفی شخص شخیص خودت بعنوان دلال بورس دست بانتشار آگهی تبلیغاتی بزنید در ان صورت آیا برای این منظور عکس و منظرهای را انتخاب میکردید که شما را در حالیکه یویو بازی میکنید با اسکورت بسوی دار المجانین میبرند نشان بدهد؟چنانکه نظر هاستینگز بود تالار دادگاه از خنده حضار بلرزه درآمد و در نتیجه قاضی دادگاه قرار رد دعوی را بعلت قابل طرح در پیشگاه هیئت منصفه نبودن صادر کرد."