خلاصه ماشینی:
"برای نمونه،فلسفههای حسی پیرامون منابع و ابزارهای معرفت به بحث میپردازند و این که دریچههای معرفت به جهان واقع چیست؟ چنان که کانت میخواهد کارآمدی عقل نظری در شناخت عالم واقع را نقد و تبیین کند و پوزیتیویسم منطقی نیز ارزش معرفتی قضایا و گزارههای علمی، فلسفی و دینی را بررسی میکند.
چنان که گذشت، فلسفههای یونانی به جز برخی از فلسفهها بیشتر هویت هستی شناختی دارند و چون فلسفه افلاطون، ارسطو و فلوطین در جهان اسلام بیشترین تأثیر را داشتهاند، بدیهی است که در بعد قلمرو و گرایش محتوایی نیز نقشآفرین باشند.
و در دانش سوم میخواهد قواعد و اصول حاکم بر کل حوادث تاریخی را بررسی کند؛ برای مثال روشن کند که محرک تاریخ یا ریشه بنیادین تحولات اجتماعی چیست؟ و یا مقصد و منتهای حرکت تاریخ کجاست؟ و مراحلی که جریان تاریخ باید از آن بگذرد کدام است؟ از ویژگیهای شیوه نخست، هویت نقلی و سند شناختی داشتن است، چنان که توصیفی بودن، یکی از ویژگیهای دیگر آن است.
برای مثال، روشن کند که سقراط، سرگذشت فلسفیاش چگونه بوده است؟ و یا فلوطین مهمترین آثارش چیست؟ و یا دکارت کتاب «گفتار در روش» را در چه مرحلهای از عمر خویش نوشت و چه تأثیری در زمان خود گذاشت؟ چنان که پژوهشگر میتواند علاوه بر بررسی نقلی و توصیفی به تعلیل حوادث فلسفی و شرح و تحلیل زمینههای اجتماعی و معرفتی آن بپردازد و قواعد و اصول تاریخی حاکم بر مبانی و ساختار آن فلسفهها را نیز تبیین کند."