چکیده:
ادبیات معاصر از آنجا که رسالت فکری خود را دریافته،تودهء مردم را قطب اصلی موضوعات خود قرار میدهد.از این رو توجه به مسألهء فقر را که مهمترین مشکل انسان معاصر بوده است در دو قالب مادی و معنوی بروز میکند سرلوحهء امور خود قرار داده و ابعاد آن را بررسی کرده به ریشهیابی و درمان میپردازد.
با الهام از این وظیفهء خطیر ادبیات،ایلیا ابو ماضی که در طول زندگی خود بارها با این هیولا جنگیده،به توصیف و تشریح ابعاد مختلف فقر پرداخته،در پی تشخیص عوامل ایجاد و چگونگی رهایی از آن برمیخیزد.
خلاصه ماشینی:
"کذا فیواس البائسین ذو و الغنی و إنی لهم بالصالحات کفیل43 به نظر او ارزش ثروت آنگاه مسلم میشود که با وجود و بخشش همراه باشد:فإن القصور الشاهقات إذا خلت من البر و الإحسان فهی طلول44 در باور وی همدردی با راندهشدگان دنیا،نهایت بلوغ انسانی است:و خیر دموع الباکیات هی التی متی سال دمع البائسین تسیل45 و باز با الگو گرفتن از طبیعت،مردم را دعوت به کرم بیمنت و دوری از بخل میکند:یا قوم هذا الیوم یومکمو من ینتهزه ینل رضی و ثنا فلتنبسط ایدیکم کرما السحب النفعها الذی هتنا انا لا أری مثل البخیل فتی یضوی و یهزل کلما سمنا من لا یشید بماله اثرا أو یستفید بماله مننا و یعیش مثل العنکبوت یعش فی الناس مذموما و ممتهنا46 او با استفاده از صنعت تشبیه بلیغ،بخیلان مالپرست را به عنکوبت مینمایاند؛از آنرو که خود را از مردم عادی و مشکلاتشان جدا دانسته و تارهایی از پول به دور خود تنیدهاند.
و قولوا کذاقد أراد الاله و ان قدر الله شیئا یکون56 از طرف دیگر پابرهنگان جامعه را آماج حملات خود قرار داده خطاب به آنان میگوید:و یا فقراء لماذا التشکی الا تستحون!الا تخجلون!ظ57 آنگاه به شیوهء پدران روحانی،از بیچارگان و درماندگان میخواهد سکوت پیشه سازند:دعوا الاغنیاء و لذاتهم فهم مثل لذاتهم زائلون58 زیرا به این ترتیب بهشت الهی را تصاحب خواهند کرد؛چنان که نصیب ظالمان جهنم خواهد بود:سیمسون فی سقر خالدین و تمسون فی جنة تنعمون59 او در ادامهء قصیده،باورهای دینی متدینان را به رخشان کشیده،عمل نکردن به آن را مساوی کفر میداند:الا تؤمنون بقول الکتاب؟ فویل لکم انکم کافرون!60 چنین به نظر میرسد خشم به جوش آمدهء ابو ماضی از بیداد جامعه،شاعر را به ورای مرز جنون کشانده،او را وامیدارد تا بیپروا بر مسلمانان و مسیحیان به یکستان تاخته،با استفاده از اعتقادات مذهبیشان به ظاهر آنها را آرام کند و در باطن زمینه را برای شورشی همهگیر فراهم آورد که خود پا برهنگان را اینگونه معرفی میکند: "