چکیده:
ابو نصر فارابی فیلسوف نامدار ایرانی(259-339 ه ق)در زمینهء فلسفهء اولی نظریههای بدیعی بیان کرده است،و به لحاظ همین نظریههاست که او را مؤسس فلسفهء اسلامس لقب دادهاند.یکی از نظریههای جالب توجه وی نظریه«ماهیت»است که از مباحث فهم فلسفه اولی به شمار میرود.درین مقاله یکی از رسالههای فارابی به نام فصوص الحکم معرفی شده است که به نام رسالة فی الماهیة و الهویة نیز شهرت یافته.و به بحث ماهیت و وجود میپردازد،و مفهوم ماهیت از دیدگاه فارابی مورد بررسی قرار گرفته است.1-ماهیت به دو معنی اطلاق میشود:الف)ما به الشی هو.هو،ب)ما یقال فی جواب ماهو. 2-موجود به واجب الوجود و ممکن الوجود تقسیم میشود. 3-واجب الوجود صرف الوجود است و ماهیت به معنی دوم ندارد و به معنی اول دارد. 4-وجود اصیل است و ماهیت اعتباری.
خلاصه ماشینی:
"دوم به معنی حقیقت وجود که عبارت است از مصداق همان مفهوم و ظاهر است که این معنای دوم به توسط معنای اول فهمیده میشود زیرا الفاظ اولا و بالذات بر معانی ذهنیه و ثانیا و بالعرض بر حقایق خارجیه دلالت میکنند51.
این برهان حکیم فارابی به دو وجه تفسیر شده است: الف)اگر کثرت اقتضای ذاتی ماهیت باشد،موجودیت فردی از افراد آن محال میگردد.
دو قسم از این سه قسم قرب در مورد واجب تعالی منصور نخواهد بود،یکی قرب مکانی به لحاظ تنزه او از جسم و جسمانیت و دیگری قرب معنوی به حسب ماهیت،به جهت اینکه ماهیت(به معنی اخص)مناسب او نیست و لذا قرب او منحصر میگردد به قرب به حسب وجود(اتصال وجودی)و قرب او به این لحاظ نسبت موجودات ممکن(از عقل اول تا هیولای اولی)یکسان است زیرا هر موجودی،به عنوان واسطهء در وجود،خود شانی از شئون مبدأ است و لذا واجب الوجود اقرب از هر واسطهای است،و چگونه ممکن است اینگونه نباشد حال آنکه او مبدأ و معطی هر وجودی است.
(62)-عبارت فارابی در فصوص این است:«لاالهویة داخلة فی ماهیة الاشیاء»علامه حسنزاده میفرماید «فارابی در این قسمت از اسلوب کلام عدول نموده است زیرا اقتضای سخن این است که گفته شود «و لاالماهیة داخلة فی هویة الاشیاء»،لکن چون با بیان بطلان هریک از این دو وجه بطلان وجه دیگری معلوم میگردد لذا عدول از اسلوب مضر نیست،یعنی چه بگوییم ماهیت جزء وجود نیست و چه بگوییم وجود جزء ماهیت نیست تفاوتی نمیکند،گرچه خالی از تسامح نیست."