چکیده:
هایدگر به پرسش از ذات هنر،ازراهی متفاوت با روشهای معمول و متعارف دورهء جدید که در حیطهء زیباییشناسی قرار دارد،پاسخ میگوید.راه او در تقرب به ذات هنر و حقیقت کار هنری راهی است بسیار پرپیچ و خم و دشوار،زیرا(به نظر او)درک امروزی ما از هنر و کارهای هنری و نسبت کارهای هنری با ما،زیر حجاب موجودبینی تاریخی طولانی قرار گرفته است که خود حاصل غفلت از حقیقت وجود است.هایدگر تاریخ دو سه هزار سالهء اخیر را تاریخ غفلت از وجود میداند.بشر با غفلت از وجود خود را به جای آن مینشاند و همه چیز را از منظر خود مینگرد و این منظر را عین حقیقت میانگارد.
این وضعیت در تلقی ما از هنر و کار هنری به خوبی نمایان است.هایدگر برای غلبه بر غفلت تاریخی از وجود سادهترین و بدیهیترین مفاهیم ما را به چالش میکشد.مفاهیمی نظیر مفهوم شیء و شیء بودن شیء،مفهوم ابزار بودن ابزار،مفهوم انسان و نحوهء هستی آن،مفهوم زیمن،مفهوم حقیقت و...تلقی ما از هنر و کار هنری بر همین مفاهیم استوار است و این مفاهیم در بستر غفلت از وجود شکل گرفتهاند لذا برای نیل به ذات هنر باید بر این مفاهیم و غفلتی که در اساس این مفایم است غلبه کرد.هایدگر در روش پدیدارشناسی امکانهایی برای چنین مقصودی یافته است.
راه پدیدارشناسانه هرمنوتیک دازاین را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد:بگذاریم اشیاء خود را نشان دهند.چیزی را بر آنها تحمیل نکنیم.همهء تلاش هایدگر معطوف به همین نکته است.او با طرح پرسشهای پیدرپی میخواهد خود از میان برخیزد تا چیزها،چه کارهای هنری،چه ابزارها،چه زمین،چه حقیقت،چه ذات آدمی و چه هر چیز دیگر خود را نشان دهند.
خلاصه ماشینی:
"حال این پرسش مطرح است که این تلقی،اعتبار خود را از کجا کسب میکند؟آیا اینکه بشر دایر مدار همه چیز و ملاک و معیار حق و باطل است و زیبایی صرفا احساس نفسانی اوست و هنر حاصل فعالیت خلاقانه تخیل اوست و زیبایی و هنر ربطی به حقیقت ندارد،واجد بداهتی ذاتی است و برای آن کس که عاقلانه میاندیشد و پایبند منطق است گریزی از پذیرش آن نیست؟و اگر این تلقی واجد بداهت نیست(که نیست،زیرا حداقل تا پیش از دوره جدید تقریبا سابقهای نداشته است)پس اعتبار خود را مدیون کدام استدلال یا حجت است؟البته صاحبان این دیدگاه دلایل خویش را دارند اما این دلایل مانند دلایل هر مسئلهء فسلفی دیگری هرگز نتوانسته همه را قانع کند و غائله را ختم کند و پرسش را منتفی کند،در مقابل،چنانکه میدانیم طرح دکارتی عالم یا عالم دکارتی اکنون بیش از صد سال است که به چالش کشیده شده و تلاشهایی برای رهایی از اصول و مبادی تفکر جدید صورت پذیرفته است.
هایدگر تصدیق میکند که این تصور از چیز به ما آن توان را میدهد که به مسئلهء چیزگونگی کار هنری جواب دهیم(همان)و با این حال این تصور را نیز بیاعتبار میداند و این پرسش را مطرح میکند که سرآغاز ترکیب ماده و صورت در کجا است در چیزگونگی چیز یا در کارگونگی کار؟پاسخ او این است که موجود را از ماده و صورت عبارت دانستن در ذات ابزار است که جایگه دارد(همان،ص 14).
بنابراین راه هایدگر برای دریافت چیز بودن چیز(معنای شیئیت) توجه به تعلق چیز به زمین است و زمین خود را چون کشنده(همه چیز به سوی خویش)و فرو پوشندهای که به هیچ چیز دیگر قابل برگرداندن نیست آشکار میکند (همان،ص 51)."