چکیده:
حکما و عرفا و قبول غالب متکلمان میباشد-وارد کرده چیست و از چه درجهای از اعتبار برخوردار است؟این مقاله به موضوعات یاد شده میپردازد.در این مقاله اعتراضات متکلم بزرک اشعری امام فخر الدین محمد بن عمر رازی(544-606 هـ.ق.)بر سه قاعدهء مهم فلسفی یعنی:«الحق ماهیته انیته»؛ «کل حادث مسبوق بامکان الوجود و بمادة»و«الواحد لا یصدر عنه الا الواحد»مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.سه قاعدهای که موضعگیریهای هردانشمندی دربارهء آنها میتواند به روشن شدن خطوط کلی نظام هستیشناسی او کمک کند. امام فخر رازی با نفی قاعدهء اول برای واجب تعالی ماهیت«مجهولة الکنه» قائل شده و وجود او را همچون ممکنات زاید بر ذات او دانسته است.البته از اظهارات او در این باره به روشنی میتوان فهمید که او به اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود حتی در واجب تعالی عقیده داشته است.به نظر میآید اعتراضات او بر دلیل این قاعده ناشی از خلط مفهوم به مصداق و غفلت از مشکک بودن حقیقت وجود است. اما قاعدهء دوم که بخر رازی آن را از دلایل اثبات قدم عالم پنداشته است بر آن چندین ایراد وارد کرده است.اما ایرادات او در صورتی وارد است که مقصود حکما از«امکان»به کار رفته در این قاعده امکان ذاتی باشد.اما آیا واقعا چنین است یا اینکه مراد ایشان امکان استعدادی یا معنایی اعم از ذاتی و استعدادی بوده است؟ اما در مورد قاعدهء دوم که فخر رازی آن را از دلایل اثبات قدم عالم پنداشته است بر آن چندین ایراد وارد کرده است.اما ایرادات او در صورتی وارد است که مقصود حکما از«امکان»به کار رفته در این قاعده امکان ذاتی باشد.اما آیا واقعا چنین است یا اینکه مراد ایشان امکان استعدادی یا معنایی اعم از ذاتی و استعدادی بوده است؟ اما در مورد قاعدهء سوم چون فخر رازی مفاد این قاعده را با اعتقاد متکلمان مبنی بر صدور بیواسطهء جمیع مخلوقات از خداوند متعال ناسازگار میدیده بر آن تاخته است.اما اعتراضات و موارد نقضی که او بر این قاعده-که مورد اجماع همهء
خلاصه ماشینی:
"اما آیا واقعا چنین است یا اینکه مراد ایشان امکان استعدادی یا معنایی اعم از ذاتی و استعدادی بوده است؟ اما در مورد قاعدهء دوم که فخر رازی آن را از دلایل اثبات قدم عالم پنداشته است بر آن چندین ایراد وارد کرده است.
اما آیا واقعا چنین است یا اینکه مراد ایشان امکان استعدادی یا معنایی اعم از ذاتی و استعدادی بوده است؟ اما در مورد قاعدهء سوم چون فخر رازی مفاد این قاعده را با اعتقاد متکلمان مبنی بر صدور بیواسطهء جمیع مخلوقات از خداوند متعال ناسازگار میدیده بر آن تاخته است.
اما در مورد مسألهء«اصالت وجود یا اعتباریت آن»در آثار حکما و متکلمن قبل از صدر الدین شیرازی بحثی تحت این عنوان دیده نمیشود و اینکه به شیخ اشراق نسبت داده میشود که او اصالت ماهیتی بوده به این دلیل است که او در کتاب«حکمة الاشراق»بحثی را تحت عنوان«عدم زیادت وجود بر ماهیت در خارج»طرح کرده و در آن جا به اثبات رسانده که اگر چه وجود در ذهن زاید بر ماهیت است لیکن در خارج نمیتواند زاید بر آن باشد.
اما اگر واقعا مراد او از امکان در آغاز برهان«امکان ذاتی»باشد و در آخر برهان«امکان استعدادی»را نتیجه گرفته باشد آیا این اشکال بر برهان او وارد نیست که در آن از اشتراک لفظی میان این دو نوع از امکان سوء استفاده شده است و این برهان را باید مغالطهآمیز به حساب آورد؟البته شاید شیخ الرئیس را بتوان تا حدی معذور دانست،زیرا در آثار او و حتی شاگردش بهمنیار هیچ مطلبی که حاکی از تفکیک و تمایز بین امکان ذاتی و امکان استعدادی باشد وجود ندارد1."