چکیده:
این مقاله نشان میدهد که اسطورهء مهر به عنوان یکی از عناصر مهم خیال شاعرانه میتواند زمینههای ساخت تصاویر بلاغی،استعاری و تشبیهی را برای شاعر فراهم نماید.نویسنده کوشیده است روایتهای اساطیری مهر را به مصادیق هنری آن در شاهنامه تطبیق دهد.مهر در شاهنامه صورت خیال شاعرانه و رنگ ادبی و اعتلای هنری و زیباشناختی یافته است. سایهروشنهای سنت پرستش و ستایش مهر و آیین میتراییسم و آراسته شدن مهر به اوصاف انسانی در تصاویر استعاری و بلاغی،به ویژه در ترسیم طلوع و غروب،در شاهنامه مشهود است.پرندگان اساطیری نیز در ساخت تصاویر بلاغی نقش مؤثری دارند.در این مقاله سعی شده است خلاقیت هنری فردوسی در حوزهء تصویرسازی بر مبنای اسطورهء مهر بررسی و تحلیل قرار شود.
خلاصه ماشینی:
"نوشته یکی نامهای بر حریر ز مشک و ز عنبر ز عود و عبیر سپرد این به سالار گیتیفروز به نوی همه کشور نیمروز چنان کز پس عهد کاوس شاه نباشد بران تخت کس را کلاه (فردوسی 6691،ج 2:521) در داستان پادشاهی گشتاسب از زبان دقیقی در شاهنامه میخوانیم: چو گشتاسب را داد لهراسب تخت فرود آمد از تخت و بربست رخت به بلخ گزین شد بر آن نوبهار که یزدانپرستان بدان روزگار مران جای را داشتندی چنان که مر مکه را تازیان این زمان بدان خانه شد شاه یزدانپرست فرود آمد از جایگاه نشست بیفگند یاره فرو هشت موی سوی روشن دادگر کرد روی (همان،ج 6:66) روشن دادگر کنایه از خورشید است.
فردوسی در وصف فریدون و شباهت او به جمشید و خورشید چنین میسراید: خجسته فریدون ز مادر بزاد جهان را یکی دیگر آمد نهاد ببالید بر سان سرو سهی همی تافت زو فر شاهنشهی جهانجوی با فر جمشید بود به کردار تابنده خورشید بود به سر بر همی گشت گردانسپهر شده رام با آفریدون به مهر (فردوسی 6691،ج 1:75) گشتاسب زمانی که به پادشاهی میرسد،کاخ زیبایی میسازد و: دو ایوان برآورد از زر پاک زمینش ز سیم و ز عنبرش خاک بروبر نگارید جمشید را پرستنده مر ماه و خورشید را فریدونش را نیز با گاوسار بفرمود کردن بر آنجا نگار (همان،ج 6:07) فردوسی کیخسرو را با خورشید سنجیده است و او را«نو آیین خور و ماه جفت»خوانده است."