چکیده:
جهان در اواخر قرن بیستم شاهد تغییرات بسیار گسترده در تمامی عرصههای کسب و کار بوده است بهطوری که امروزه جهانی شدن،افزایش رقابت،توسعه فناوری اطلاعات،توجه به کیفیت کالاها و خدمات،مشتریمداری،ناکارآمدی دولتها و مانند اینها،اداره بخش عمومی را در سراسر دنیا و در این عرصهها با چالشهای جدی روبرو نموده است.از جمله راهکارهای اثربخش دولتها برای رویارویی با این چالشها،توسل به کارآفرینی است.ازاینرو تجربیات کشورهای پیشرفته در دهههای هشتاد به بعد حاکی از توجه کامل آنها به منظور کارآفرینی و ترویج آن در جامعه است.توسعه و ترویج کارآفرینی در جوامع،با حمایت و پشتیبانی دولت و سازمانهای دولتی امکانپذیر است اما واقعیت این است که سازمانهای دولتی هنگامی میتوانند به ترویج اثربخشی کارآفرینی در جامعه کمک نمایند که ابتدا خود آنها کارآفرین باشند.به همین دلیل امروزه نهتنها کارآفرینی بهعنوان یک راهکار برای درگیر شدن یا چالشهای کسب و کار است یکی از مهمترین پارادایمهای نوین اداره امور بخش دولتی محسوب میگردد و بر پایه این پارادایم به دولت کارآفرین مطرح گردیده است.
نظریه دولت کارآفرین بهعنوان الگوی جدید مدیریت دولتی از اوایل دهه 90 در اکثر کشورهای پیشرفته بر افزایش کارآیی و اثربخشی،تمرکز بر ستادها به جای دادهها،خلاقیت و نوآوری،انعطافپذیری ساختاری،کاهش اندازه سازمانهای دولتی،افزایش رقابت میان ارایهکنندگان خدمات بخش عمومی و نظایر اینها تاکید داشته سرفصل نوین را در ادبیات مربوط به سازمانهای دولتی باز نموده که بر محور کارآفرینی استوار است.آنچه مسلم است سازمانهای دولتی به دلایل مختلفی در آینده به موجودیت خود ادامه خواهند داد و احتمالا نقش اساسی در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه خواهند داشت اما همیشه این سوال مطرح بوده است که چگونه میتوان کارآفرینی دولتی را در سازمانهای دولتی توسعه بخشید؟
بدینمنظور در این مقاله برآنیم تا به بیان دیدگاهها،نقطهنظرات اندیشمندان در خصوص مفهوم و تعاریف کارآفرینی سازمانی، ابعاد ساختاری سازمانهای کارآفرین،مطالعه موردی در خصوص کارآفرینی در سازمانهای دولتی در کشورهای مجارستان و اسلواکی و ساختار سازمانی و وظایف سازمان کار و امور اجتماعی پرداخته و در نهایت پیشنهاداتی در جهت ارتقاء،توسعه کارآفرینی سازمانی در سازمانهای کار و امور اجتماعی استان ارائه گردد.
خلاصه ماشینی:
"یک راهکار برای درگیر شدن یا چالشهای کسب و کار است یکی از مهمترین پارادایمهای نوین اداره امور بخش دولتی محسوب
نظریه دولت کارآفرین بهعنوان الگوی جدید مدیریت دولتی از اوایل دهه 90 در اکثر کشورهای پیشرفته بر افزایش کارآیی و
داشت اما همیشه این سوال مطرح بوده است که چگونه میتوان کارآفرینی دولتی را در سازمانهای دولتی توسعه بخشید؟
کارآفرینی سازمانی در سازمانهای کار و امور اجتماعی استان ارائه گردد.
موانع کارآفرینی در سازمانهای سنتی این است که افراد نمیتوانند
سلسله مراتب اختیارات به این معنا که افراد باید گزارش کار خود
سازمانهای کارآفرین داشتن کارکنان توانمند است و به این منظور از
نمیتوان این موضوع را راد کرد که مؤسسات دولتی نقش مثبتی در فرایند توسعه بسیاری از کشورها به
ویژه کشورهای در حال توسعه دارند و آنها به هنگام عدم وجود دیگر منابع کارآفرینی نقشی کلیدی در
گیرانه دستمزدها و پاداشهای اندک در سازمانهای دولتی این بخش برای مدیران دارای تخصص بالا و ورحیه
بهعلاوه تأثیر مدیران در مؤسسات دولتی مبتنی بر سوابق بیرونی آنها است نه براساس کیفیت مدیریت
از کشورها(توسعه یافته در حال توسعه،اقتصاد بازاری و سوسیالیستی)این مؤسسات دولتی و منابع آنها
اقتصادی و مدیران مؤسسات دولتی به سازمانهای بزرگ روی آورند که این امر باعث ساختارهای کاملا
در کشورهای سوسیالیستی و اقتصاد مختلط نقش کارآفرینی به بوروکراسی دولتی محدود بوده است و
تنزل مقام افراد کمتر موفق در این سازمان وجود دارد.
مدیران و انگیزش نیروی انسانی در توسعه کارآفرینی سازمانی در سازمانهای مذکور ارائه نماییم.
برای بهبود وضعیت استراتژی کارآفرینانه در سازمانهای کار و امور اجتماعی پیشنهادات ذیل ارائه میگردد:"