چکیده:
پژوهش پیشرو،که پیوند بین آشفتگیهای زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها را مورد بررسی قرار میدهد،از نوع علی-مقایسهیی است و جامعهی آماری آن را زنان مراجعهکننده به فرهنگسراهای شهر تهران(جهت شرکت در کلاسهای آموزشی)تشکیل میدهند.روش نمونهگیری از نوع نمونهگیری در دسترس و حجم نمونه شامل 120 زن همسردار و شوهران آنها،به همراه مادران هریک از وزجها است،که در مجموع 480 نفر(240 زن و شوهر و 240 مادرزن و مادرشوهر)را تشکیل میدهند.دادهها،پس از جمعآوری به وسیلهی پرسشنامهی آشفتگی(نارضایتی) زناشویی اشنایدر،با استفاده از ضریب همبستگی و برازش چند متغیره مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفتند.ضریب همبستگی مشاهده شده بین آشفتگی زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها معنادار،و نشاندهندهی رابطه میان آشفتگی زناشویی مادران با فرزندان همسردارشان بود و نتایج آزمون تفاوت دو ضریب همبستگی نیز نشان داد بین فرزندان پسر و دختر در زمینهی انتقال آشفتگی زناشویی مادر تفاوت وجود دارد.نتایج برازش چند متغیره نشان داد خردهمقیاسهای پرخاشگری،ارتباط عاطفی،جهتگیری نقش،زمان با هم بودن،تاریخچهی مشکلات خانواده،حل مسأله،رابطهی جنسی،و تربیت فرزند،از عوامل پیشبینیکنندهی آشفتگی زناشویی مرد است و خردهمقیاسهای رابطهی جنسی،تربیت فرزند،ارتباط عاطفی،تاریخچهی مشکلات خانواده،جهتگیری نقش،آشفتگی کلی،پرخاشگری،حل مسأله،و زمان با هم بودن،پیشبینیکنندهی آشفتگی زناشویی زن است.
خلاصه ماشینی:
"رابطهی آشفتگی زناشویی مادران با زندگی فرزندان همسردار آنها دکتر سیمین حسنیان دانشیار گروه مشاوره،دانشگاه الزهرا فاطمه حسینی مدرس دانشگاه علمی کاربردی،تربیتی معلم،و پیام نور اعظم شفیعینیا مشاور کلینیک مشاوره و روانشناسی،دانشگاه الزهرا سوگند قاسمزاده دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی،دانشگاه الزهراچکیده پژوهش پیشرو،که پیوند بین آشفتگیهای زناشویی مادران و فرزندان همسردار آنها را مورد بررسی قرار میدهد،از نوع علی-مقایسهیی است و جامعهی آماری آن را زنان مراجعهکننده به فرهنگسراهای شهر تهران(جهت شرکت در کلاسهای آموزشی)تشکیل میدهند.
,and Suzanne Bartle-Haring چهارچوب نظری پژوهشهای گذشته،پنج زمینهی کلی کیفیت تجربههای کودکی در خانوادهی اصلی؛رشد اخلاقی؛همسانی زوجها؛رشد مهارتهای ارتباطی؛و الگوهای ارتباطی پیشین را برای پیشبینی کیفیت زندگی و آشتفگی یا رضایت از زناشویی مشخص میکنند(پوتاوی و ویگنولز 2008)،اما به طور کلی نظریههایی را که به تبیین فرضیهی انتقال بین نسلی پرداختهاند میتوان به شش دستهی اصلی تقسیم کرد: 1-این دسته از نظریهها بر پایهی نظریهی شناختی-اجتماعی بندورا شکل گرفته است و بر پایهی آنها،مقدار زیادی از شیوههای پاسخدهی به موقعیتهای مختلف،در دوران کودکی و از طریق تأثیرات متقابل شرطیسازی کنشگر و یادگیری مشاهدهیی ایجاد میشود.
ضرایب همبستگی مشاهده شده در خردهمقیاس مسائل جنسی،بین مادر و فرزندان همسردار دختر و پسر،به ترتیب،92/0 و 78/0 است،که در سطح p>0/0001 معنادار اند؛به این معنا که بین آشفتگی زناشویی مادر با فرزند همسردار در این زمینه رابطه وجود دارد؛همچنین یافتهها نشان میدهد آشفتگی زناشویی مادران در زمینهی مسائل جنسی،یکی از پیشبینیکنندههای آشفتگی زناشویی فرزندان همسردار آنها است."