چکیده:
از هنگام ترجمه متون فلسفی یونانی به زبان عربی در قرن دوم هجری و اقبال چشمگیر دانشمندان و حکمای اسلامی به اندیشههای فلسفی و کلامی و عرفانی آنها و امتزاع و اختلاط آن آراء و افکار با عقاید و معارف اسلامی،نزاع و اختلاف بین متشرعین و تمام کسانی که دغدغه حفظ اندیشههای انب دینی را در سر میپرورانند از یکسو و اندیشمندان و فلاسفهیی که سعی در توانا نمودن و استدلالی کردن مبانی و مبادی دینی را داشتهاند از سوی دیگر،درگرفت.
این نزاع و درگیری بویژه در قرن چهارم و پنجم شدن بیشتری یافت و با شتاب فزایندهیی سراسر مجامع علمی و مراکز دینی آن زمان را دربرگرفت.در این بین یکی از محوریترین مسائل مورد اختلاف بین فلاسفه و متکلمان مسئله ازلیت عالم و نسبت آن با خدای متعالی بوده است.جالب است بدانیم که همین مسئله ازلیت عالم بهمراه دو مسئله دیگر یعنی علم باری تعالی به جزئیات متغیره و معاد جسمانی سه مسئله مهمی بودند که بسبب آنها ابوحامد غزالی فتوای کفر فلاسفه را در قرن پنجم هجری صادر کرد.
خلاصه ماشینی:
"بطور کلی معنای سخن فلاسفه غیرمختار و غیرمرید بودن خداوند نیست و در اینجا غزالی به ملازمهیی اعقتاد دارد که صحیح نمیباشد و براستی چه ملازمهیی بین وجود فعل و جبری بودن آن وجود فاعل حقیقی از نظر غزالی کسی است که فعل از او با اراده و بر سبیل اختیار و یا علم به مراد صادر گردد ولی در نزد فلاسفه صدور عالم از خدا بمنزلهء صدور معلول از علت است و ضرورتا لازم است،مانند ملازمهء سایر با شخص صاحب سایه و نور با خورشید، در حالی که از نظر غزالی سایر یا نور هیچکدام فعل نیستند.
غزالی در پاسخ بدین جواب فلاسفه میگوید: فعل حقیقی آنست که به اراده باشد و فاعلیت سایر فاعلها بطریق مجاز است و دلیل بر آن اینست که اگر ما حادثهیی را فرض کنیم که در حصول خود به دو امر نیازمند باشد که یکی از آنها ارادی و دیگری غیر ارادی باشد،عقل فعل را به امر ارادی نسبت میدهد و در لغت نیز چنین است،زیرا اگر کسی انسانی را در آتش بیندازد و بمیرد،گفته میشود که او قاتل است نه آتش،در حالیکه آتش علت قریبه قتل است.
از نظر ابنرشد این سخن غزالی که میگوید معیت فاعل با فعل را قبول دارم،انصراف از قول اولش میباشد،یرا که معلول لازمهء علت خویش است یا بلحاظ صورت یا بلحاظ غایت،و معلول لازمهء علت فاعلی خویش نمیباشد بلکه بسا علت فاعلی موجود باشد و معلول به وجود نیاید(یعنی معلول لازمهء علت صوری و غایی است ولی لازمهء علت فاعلی نیست)."