چکیده:
نگارنده از مدتها پیش این بحث را دنبال میکرده و در این مقاله تلاش دارد که مذهب را از نظر عقلانی آن مطرح نماید و تئوریهایی که در اینباره آمده است مورد بررسی قرار دهد و در آخر نظریه خود را بیان میدارد.فلسفه دین،یکی از بخشهای جدیدی است که در عرصه علم کلام از منظر دانشمندان مغرب زمین مطرح شده است.این روش،دین و مذهب را از دید عقلانی مورد مطالعه قرار میدهد،و مسائلی از قبیل زبان دین،کارائی دین و نقش آن در زندگی بحث میکند.
خلاصه ماشینی:
"مگرنه این است که همه ادیان چه وحیانی و چه عقلانی بر این نکته حیات آدمی تأکید کردهاند و پیامبران،این معلمان و مربیان جامعه بشری از طریق ایمان و مذهب،حقیقت خود آدمی را یه او نشان دادهاند و راههای سلوک و انسان شدن را بر او نمایاندهاند که علم و فلسفه از«بودن»بحث میکنند اما دین و مذهب از«شدن».
جوهره دین: در اینجا این سوال مطرح است که ما با ملاحظه با آداب و رسوم گوناگون در تمدنهای بشری که همگی از حقیقتی به نام«دین»سخن میگویند،از خود میپرسم که جوهره دین چیست و روبناهای آن کدام است؟در تحلیل این پرسش، ضرورت دارد که ما به آموزشهای مذاهب(وحیانی و عقلانی)مراجعه نمائیم و با دید کلی ملاحظه کنیم که جوهره دین در این ادیان گوناگون چیست؟ خداوند از فرستادن اینهمه پیامبران چه هدفی داشته است و چه غایتی را در زندگی دنبال میکند؟با ملاحظه آموزشهای ادیان،به جرئت میتوان گفت:که جوهره دین عبارت است از"خلوص و رابطه با خداوند(وجود مطلق)همراه با «عدالت»است یعنی دین عبارت از«اخلاص و عدالت»است.
آیا زبان سوم نوع معرفتی نیز همین است؟اگر در مورد ادیان وحیانی، وضع چنین است،میتوان آنرا برای ادیان عقلانی که بنوعی حتی از آفرینش و غایتمندی هستی سکوت دارند،آنرا تعمیم داد؟با این تفصیل که در عرصه دین جهان غایت مدارانه مطرح میشود و انسان تربیت یافته در مکتب دین،جهان را غایت مدارانه میبیند و هرگونه پوچی یا تصارف را در آن نفی میکند.
نظریه تمثیل،مدعی نیست که حاق کمالات خداوند را آشکار و مفهوم می گرداند،بلکه تنها میخواهد ارتباط میان معانی متفاوت یک واژه را هنگامی که در مورد انسان به کار میرود و هم برمبنای وحی در مورد خداوند،نشان دهد تمثیل بین و توصیف روش است که در آن تعبیراتی در باب الوهیت که وجود او در این مورد سلم گرفته شده است،بکار میرود بدون اینکه به مذهب تعطیل راه برد."