خلاصه ماشینی:
"دکتروف پستمدرنیسم شکلی از بیان روایت است که یک فرض را مسلم میانگارد همهچیز از قبل گفته شده است امبرتو اکو،نشانهشناس (به تصویر صفحه مراجعه شود) ادگار لارنس دکتروف در سال 1391 در نیویورک به دنیا آمد،او نویسنده رمانهای پستمدرن با مضمون نقد اجتماعی- تاریخیست.
اما آنچه در این رمان دیده میشود حوادثیست که در نگاه اول شکل کاتالیزور دارد و بعد به شکل هسته درمیآیند؛از این دست میتوان به این رخدادها اشاره کرد.
توصیف عناصر اجتماعی-سیاسی این رمان بهقدری صریح است که گاه داستان رنگ نوعی رئالیسم سوسیالیستی بهخود میگیرد (ماجرای اما گلدمن و توصیف موقعیتهای اجتماعی دوران امریکا) ص 72،نیمرخ زن،مانند یک کهکشان جدید در آسمان تاریک روشن شد.
این توصیفات نامتعارف که همراه با جانبخشی اشیاء(تکیه دادن خورشید به پنجره که عملی انسانیست و به خورشید الصاق شده)خود از خصوصیات کار دکتروف در ژانر پستمدرن است.
البته ناگفته نماند نگارنده نیز مانند«نجف دریابندی»معتقد است،توصیف عناصر اجتماعی-سیاسی این رمان به قدری صریح است که گاه داستان رنگ نوعی رئالیسم سوسیالیستی به خود میگیرد(ماجرای اما گلدمن و توصیف موقعیتهای اجتماعی دوران امریکا).
در امریکای صنعتی شده برعکس سال 0091 آغاز داستان که مهاجر و سفیدپوستی وجود ندارد و تنها احساسات خوب سرلوحه فکر و اعمال افراد است انسانیتی دیده نمیشود و صدای روح دلنواز رگتایم جایش را به صدای رشد صنعت میدهد.
7. پوچگرایی و مرگطلبی از دیگر عناصر پستمدرن است:مسئله خودآگاهی مورگان به مرگ؛مرگخواهی واکر برای نجات دوستان؛بینتیجه بودن عمل واکر بهگونهای که یک سال بعد مورگان حتی یادی از او نمیکند و واشنگتن و پدر اعمالش را به حساب سماجت میگذارند؛از این دست محسوب میشود."