خلاصه ماشینی:
"تأثیر و نفوذ ادبیات پارسی و شهرت شاعران پارسیگوی به قدری گسترده و پرنفوذ است که پس از یورش مغول و سقوط خلافت عباسی در قرن سیزدهم[قرن هفتم هجری]تمامی شمال جهان اسلام تحت سیطره تمدن ایرانی قرار گرفته است و با مرکزیت فلات ایران از غرب تا آناتولی و فراتر از آن و از شرق تا آسیای مرکزی و تمدن نوین اسلامی در هند بسط و گسترش یافته است.
مسائل مشترک میان همه ما که در میان این عوالم متضاد گرفتار آمدهایم چیست؟دغدغهها و دلمشغولیهای ثابت ما یا همانطوری که روشنفکران روسی قرن 91 میگویند«پرسشهای دردسرساز» (questions maudites) ما کدامها هستند،مقصودشان رویارویی میان سنت و مدرنیته،شکافهای تاریخی میان جهانبینی متفاوت،مقاومتهای قومی و قبیلهای ،انسدادهای ذهنی و در یک کلمه اسکیزوفرنی فرهنگی1؟آیا ما با وصل کردن تفاوتهای ناهمگونمان میتوانیم بر این تفاوتها فائق آئیم؟این تفاوتها از کجا سر بر میآورند؟آیا یک هندی،یک عرب و یک ژاپنی نسبت به دگرگونیها و جهشهای دوران مدرن یک نگرش واحد را دارند؟البته تعدادی پرسشهای بیپاسخ بسیار بودند،اما روش بنیادی ما این بود که آنها را به دور از هرگونه (1) Cultural Schizophrenia (به تصویر صفحه مراجعه شود) *دکتر داریوش شایگان از سابقهء تمدنها گفت تعصبات و تصورات پیشداورانه مطرح سازیم.
این دوره همچنین یک تحول فوقالعاده تفکر هندی را به خود دیده است:گونهای آسمانخراش پر زرق و برق به سبک گوتیک با شکوه معماری فکری بینظیر که در تاریخ تمدنها بیسابقه بود اما سنگینی دست و پاگیرش آن را سرانجام از کار باز داشت."