چکیده:
صادق هستند؟اگر وجود اصیل باشد،چگونه باید کثرت موجودات را که نهاد عقل آنها را میپذیرد،توجیه کرد؟چگونه میتوان وجود را مساوق با خارجیت و ترتب آثار دانست؛درحالیکه نزد عقل وجود به ذهنی و خارجی تقسیم می- شود و وجود ذهنی دارای اثر نیست؟مشابه همین بیان را میتوان در تقسیم وجود به بالقوه و بالفعل و نیز واحد و کثیر بیان کرد؛درحالیکه از طرف دیگر گفته میشود وجود مساوق با فعلیت و وحدت است.این مسائل به حسب ظاهر متهافت و فهم آنها برای دانشپژوه دشوار بهنظر میآیند؛اما اگر منطق و زبان حکمت و فلسفه اسلامی بهدرستی فهمیده شود،روشن خواهد شد که این امور به حسب ظاهر متهافت،اما درواقع درست هستند و تناقضی درآنها وجود ندارد.بنابراین شناخت درست منطق و زبان حکمت است که پارادوکس نماها را از میان برمیدارد.هر علمی دارای منطق و زبانی است که هرگاه خواننده آن علم با آن منطق و زبان آشنا شود،میتواند آن علم را به درستی بفهمد.حکمت و فلسفه اسلامی نیز دارای منطق و زبان خاصی است که برای فراگیری آن باید منطق و زبان آن را به درستی بشناسیم.اساسیترین منطق و زبان حکمت اسلامی،اصل امتناع تناقض است.گاهی در نگاه بدوی،برخی از قواعد حکمی با این اصل ناسازگار بهنظر میآید.برای نمونه چگونه میتوان مدعی بود در مرتبهء ماهیت،دو نقیض باهم ازآن سلب شوند یا اینکه چگونه حدوث ذاتی ممکنات که درآن فرض میشود وجود ممکنات با عدم آن جمع میشود(عدم مجامع با وجود)با امتناع اجتماع دو نقیض سازگار میافتد.یا اینکه قاعدهء فرعیت چگونه با تقدم ذاتیات قابل جمع است و این قاعده چگونه با هلیات بسیطه سازگار میافتد؟آیا ثبوت محمول برای موضوع فرع ثبوت محمول است یا خیر و اگر آری،أعدام و انتزاعیات چگونه ثبوت خواهند داشت؟چرا باید از دو مفهوم وجود و ماهیت، یکی را اصیل و دیگری را اعتباری دانست؛درحالیکه هر دو بر شیء خارجی
خلاصه ماشینی:
"یا اینکه قاعدهء فرعیت چگونه با تقدم ذاتیات قابل جمع است و این قاعده چگونه با هلیات بسیطه سازگار میافتد؟آیا ثبوت محمول برای موضوع فرع ثبوت محمول است یا خیر و اگر آری،أعدام و انتزاعیات چگونه ثبوت خواهند داشت؟چرا باید از دو مفهوم وجود و ماهیت، یکی را اصیل و دیگری را اعتباری دانست؛درحالیکه هر دو بر شیء خارجی -------------- (*)استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله صادق هستند؟اگر وجود اصیل باشد،چگونه باید کثرت موجودات را که نهاد عقل آنها را میپذیرد،توجیه کرد؟چگونه میتوان وجود را مساوق با خارجیت و ترتب آثار دانست؛درحالیکه نزد عقل وجود به ذهنی و خارجی تقسیم می- شود و وجود ذهنی دارای اثر نیست؟مشابه همین بیان را میتوان در تقسیم وجود به بالقوه و بالفعل و نیز واحد و کثیر بیان کرد؛درحالیکه از طرف دیگر گفته میشود وجود مساوق با فعلیت و وحدت است.
بنابراین یکی از بزرگترین دشواریها در تحلیلهای فلسفی،حل پارادوکس نماها میباشد که فیلسوف با ارتکاز نهاد عقل خود متوجه میشود مشکلی که فراروی او قرار گرفته،واقعی نیست؛ولی نکته مهم اینجاست که چگونه این مشکل را برطرف کند و صعوبت کار درهمینجاست؛زیرا بدوی و غیرواقعی بودن مشکل،خود مشکلساز میشود؛چرا که ممکن است مشکل را جدی نگیرد و ناخودآگاه راه- حلی ارائه دهد که با برخی از اولیات عقلی که عقل آن را پذیرفته است،متعارض باشد و گاه نیز عقل در تحلیل مشکل وا میماند و اساسا از آن قاعدهای که به -------------- عقل کودک در اثر تماس با خارج شکوفا میشود و به مرحلهای از رشد عقلی میرسد که به طور اولی یا به تعبیر دیگر،با شهود عقلی،این دسته از علوم را دارا میشود."