چکیده:
رابطه «نظر اهل خرد» و «شهادت» در فقه، به طور متمرکز مورد بررسی قرار نگرفته
است، بلکه از مباحث پراکنده فقهی در مورد نظر اهل خبره چنین به دست میآید که برخی
نظر اهل خبره را جدای از شهادت ندانسته و شرایط شهادت را در اهل خبره نیز لازم
دانستهاند. در مقابل، عدهای آن دو را جدای از هم و دارای ماهیت متفاوت تشخیص
دادهاند. در عین حال، دستهای از این گروه، حدسی بودن موضوع و دستهای دیگر، فنی
بودن موضوع را ضابطه تفکیک اهل خبره از شهادت، معرفی کردهاند.در حقوق موضوعه، «کارشناسی» و «گواهی» به عنوان دو دلیل از ادله اثبات دعوی، در
قوانین مورد توجه قرار گرفته و احکام و آثار هر یک از آن دو، بیان شده است. با وجود
این، مواردی یافت شده که تشخیص کارشناسی یا گواهی بودن آن، با تردید همراه است.علاوه بر این در برخی قوانین، مواردی تحت عنوان «گواهی اهل خبره» مقرر شده که
تعیین ماهیت آنها مشکل است.
خلاصه ماشینی:
"اما از مباحث دیگر فقها، که در آن به رابطه شهادت و اهل خبره توجه شده است، میتوان این دیدگاهها را استخراج کرد: 1ـ 5 ـ1ـ عده ای به طور مطلق شرایط شهادت را در اهل خبره نیز لازم دانسته و گویی هیچ وجه افتراقی بین آن دو ندیدهاند؛ 1ـ 5 ـ2ـ برخی شهادت را متمایز از نظر اهل خبره دانسته و معیار تشخیص آن دو را حدسی یا حسی بودن موضوع معرفی کردهاند.
مثال دیگر در مورد پزشکی است که در محل ارتکاب جرم قتل حاضر بوده و تلاشهای او برای نجات جان فرد مجروح بینتیجه مانده و او فوت شده است، سپس این پزشک برای بیان مشاهدات و اطلاعات خود در این باره، به دادگاه احضار می شود و او مشاهدات و اطلاعات خود را در اختیار دادگاه قرار میدهد؛ در اینجا در تعیین شاهد یا کارشناس بودن چنین پزشکی، تردید وجود دارد، زیرا از طرفی پزشک مذکور مانند شاهد، پیش از طرح دعوی بر واقعه اطلاع یافته و آن را درک کرده است و بدون این که از طرف دادگاه به عنوان کارشناس انتخاب شود مانند شاهد برای بیان مشاهدات و اطلاعات خود دعوت شده است، و از طرف دیگر، اطلاعاتی که این پزشک در اختیار دادگاه قرار می دهد، اطلاعات سادهای نیست که هرکس بتواند آنها را ارایه کند، بلکه جنبه فنی و تخصصی دارد و تنها از یک پزشک و کارشناس امکانپذیر است."