چکیده:
الهیات سلبی فلوطین ریشه در اندیشههای افلاطون دارد، او مثال خیر را فراتر از ذهن
و زبان میدانست. فلوطین بیش از هر چیزی بر تعالی و تنزیه «احد» از همه ویژگیهای
تعینآور و محدودکننده تأکید میکند. او معتقد است: «کسی که همه چیز را از او سلب
کند و هیچ چیزی را به او نسبت ندهد سخن درست گفته است.» در نزد فلوطین هستی دارای
صورت و تعین است و چون احد نامتعین و فاقد هرگونه صورتی است پس در «ورای وجود و
عدم» قرار دارد و بنابراین قابل شناخت و قابل بیان نیست. او با صراحت میگوید: «...
اگر بخواهیم سخن دقیق بگوییم، حق نداریم او را «او» بنامیم». بنابراین از دیدگاه
فلوطین، احد نه چیزی است، نه چون، نه چند، نه عقل و نه روح، نه متحرک است و نه
ساکن، نه در مکان و نه در زمان و نه... .
در این مقاله کوشیدهایم تا با ارائه بیان روشنی از دیدگاه فلوطین، به بررسی و نقد
آن نیز بپردازیم. لازمه منطقی دیدگاه فلوطین کنار نهادن هرگونه حکم ایجابی یا سلبی
درباره احد و در واقع سکوت نسبت به آن است. در حالی که فلوطین خود به ناچار به سوی
الهیات سلبی و حتی در برخی از موارد به سوی الهیات ایجابی نیز کشیده شده است.
مبانی و پیشفرضهای دیدگاه فلوطین نیز قابل نقد و تردید است.
خلاصه ماشینی:
"با اینکه بسیاری از متفکران بر این عقیدهاند که اگر ما همه زبان دینی را مشترک لفظی بدانیم و همه معانی عادی و رایج در زبان را از خدا سلب کنیم، ممکن است در وادی تعطیل، شکاکیت و حتی انکار اوصاف خداوند و انکار وجود خدا (=الحاد) قرار گیریم، (11، ص: 16) ولی دیدگاه الهیات سلبی اغلب از سوی کسانی ابراز شده است که بیشترین تأکید را بر واقعی بودن تجربه دینی و عرفانی و شادابی و اعتبار آن داشتهاند، کسانی که امروزه آنها را در زمره بنیانگذاران عرفان غربی به شمار میآوریم.
حال پرسش این است که مقصود افلاطون از اینکه مثال خیر یا علت اولی غیر قابل شناخت و بیان است، چیست؟ آیا او صرفا در پی بیان این حقیقت است که شناخت کامل و توصیف جامع مثال خیر ناممکن است؟ یا درصدد سلب و انکار امکان هرگونه شناخت و توصیف و بیانی از مثال خیر است؟ اگر چنین است، چرا خود او درباره مثال خیر سخن میگوید و آن را به اوصافی از قبیل خیر محض، علت اولی و فراتر از وجود توصیف میکند؟!
در این راستا، فلوطین هر چه بیشتر بر الهیات سلبی تأکید نموده و اوصاف زیر را به عنوان اوصاف سلبی احد معرفی میکند: الف: سلب جسمانی بودن ب: سلب ترکیب ج: سلب زمان د: سلب حرکت ه : سلب جهل و: سلب بخل ز: سلب شریک فلوطین در بیان دیگری، دلیل غیر قابل توصیف و غیر قابل شناخت بودن احد را «صورت نداشتن» او میداند از دیدگاه فلوطین شناخت همواره به صورت تعلق میگیرد و چون احد فاقد هر گونه صورت و تحدید و تعین است، بنابراین غیر قابل شناخت است: «پس احد چیست و ماهیتش کدام است؟ اگر یافتن پاسخ این سؤال آسان نباشد عجیب نیست."