خلاصه ماشینی:
"در این سیاحت، سالک جنبههای مختلف خلقت را یعنی، جایگاههای برف، باران، باد، ماه، خورشید، ستارگان، کیفیت حرکت افلاک، اوضاع منطقه البروج، فرشتگان نگهبان و موکل آنها و نیز جویهای آتش و جایگاههای نیکان، بدکاران، سربازان مسلح آسمانی، صفوف کروبیان و فرشتگان گوناگون و سایر شگفتیهای عالم ملکوت را که تماما براساس کیهانشناسی یهودی رسم شده است، مشاهده میکند و سرانجام در صورت شایستگی لازم در آخرین مکان از آخرین آسمان، یعنی آسمان هفتم یا دهم (بنابر اختلاف متون اخنوخی) (3) ، به شهود ارابه حامل عرش الهی نایل میشود و در حضور جلال و شکوه عرش قرار میگیرد و به همراه فرشتگان با ادای کلماتی به حمد و ستایش خداوند میپردازد و آنگاه عالیترین و مهمترین فراز این عروج را تجربه میکند که نشستن بر عرش عظمت و یا کنار و یا روبروی آن است و در این حالت است که به شهود صورتی درخشان از خداوند نایل میشود که مانند آهنی است که درون آتش میدرخشد و اخگر بیرون میافکند.
دوم پادشاهان: 15ـ9/2 آیات دیگری نیز در عهد عتیق وجود دارد که هر چند معراج سماوی نیست، اما به نوعی سیاحت آفاقی محدود اشاره میکند که مثلا براساس آن، حزقیال به طور معجزهآسا به شهرها و مکانهای مختلف برده میشود مثل این آیات: دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روح خداوند بیرون برد و در همواری قرار داد و آن از استخوانها پر بود..."