چکیده:
در این مقال، مطالب زیر مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج ذیل به دست آمده است.
1. در مقدمه بیان شده که تفسیر عقلی از جایگاه ویژهای در روشهای تفسیری بر خوردار است و مورد نقض و ابرام مذاهب (شیعه، معتزله و اشاعره)
قرار گرفته است و معانی متفاوتی از آن ارائه شده است.
2. در مبحث واژگان، مقصود از روش تفسیر و عقل روشن میشود که در این جا گاهی عقل فطری یا نیروی فکر مراد است و گاهی عقل اکتسابی یا
مدرکات و برهان عقلی که هر دو در تفسیر کاربرد دارد.
3. برخی صاحب نظران تاریخچه تفسیر عقلی را از عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانستهاند؛ ولی ریشههای این روش در روایات اهلبیت علیهالسلام یافت میشود. و در
دوره تابعین توجه بیشتری به آن شد و در قرون بعدی اوج گرفت.
4. دیدگاهها درباره تفسیر عقلی بیان شده که برخی استفاده ابزاری از برهان و قراین عقلی را تفسیر عقلی دانستند و برخی استفاده از نیروی فکر در
جمعبندی آیات و احادیث را تفسیر عقلی دانستند و برخی هر دو را مطرح کردند. و ما در پایان به نتیجه رسیدیم که در حقیقت تفسیر عقلی قسم اول
است، ولی طبق اصطلاح مشهور ـ و به طور تسامحی ـ قسم دوم نیز از تفسیر عقلی بهشمار میآید.
خلاصه ماشینی:
"» سپس این روش تفسیر عقلی و اجتهادی را به اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله و تابعین نسبت میدهند و معتقدند که آنان: «با وجود عنایت و توجه فراوان به روایات تفسیری، تأمل و تدبر و اجتهاد را پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها قرار داده، از طریق روایت و سماع به عنوان یکی از وسایل و مقدمات فهم قرآن، استفاده مینمودند.
(69) دوم: تعارض مستقر و واقعی: یعنی این که برخی آیات قرآن یا روایات با احکام عقلی تعارض جدی پیدا کند؛ بطوری که قابل جمع نباشد در این صورت مبحث تعارض عقل و دین و راه حلهای آن مطرح میشود که برای بررسی این مطلب ناچاریم احتمالات رابطه علم و دین را به طور گذرا مورد بررسی قرار دهیم.
در این مورد عقیده بر آن است که چنین احکامی در ادیان الهی وجود ندارد؛ چرا که از طرفی دین و خصوصا اسلام، مطابق فطرت و عقل است و خداوند خود، عاقل و حکیم است؛ پس دستوری خلاف عقل نمیدهد و از طرف دیگر، در مباحث قبل بیان کردیم که عقل خود حجت باطنی است همان طور که پیامبران، حجت ظاهری انسانها هستند؛ بلکه تعارض بین احکام قطعی عقل و دین محال است؛ چرا که تعارض قطعی با قطعی معقول نیست چون حقیقت یکی بیشتر نیست و تعارض دو حکم قطعی به تناقض منتهی میشود (70) پس اگر در موردی ظاهر یک آیه یا روایت با احکام قطعی عقل، معارض باشد دو احتمال وجود دارد: اول آن که، حکم عقل مقدماتش کامل نباشد و خطایی در آن صورت گرفته باشد."