چکیده:
در این پژوهش تحول صلاحیت راهبردی دانشآموزان دوره ابتدایی در حل مسایل حساب در یک نمونه تصادفی متشکل از 192 دانشآموز پسر و دختر پایههای تحصیلی اول تا سوم ابتدایی شهر تهران با "آزمون تفاوتهای فردی در انتخابهای راهبرد جمع"،بررسی شد.نتایج پژوهش،مفروضههای اساسی الگوی انتخاب راهبرد سازش یافته را تأیید کردند و نشان دادند که کودکان ایرانی نیز راهبردهای متعدد را برای حل مسألههای جمع ساده به کار بردند.با افزایش سن و تجربه حل مسأله،کودکان راهبردهای جدیدی کشف کردند،سرعت و درستی اجرای هر یک از راهبردها بیشتر شدند،میزان بیادآوری پاسخ مسألهها از حافظه درازمدت افزایش یافت و فراوانیهای نسبی راهبردهای پشتیبان نیز تغییر کردند.بین صلاحیت راهبردی پسران و دختران از لحاظ سرعت،درستی و اجرای راهبردها تفاوت معنادار به دست نیامد. اگرچه یافتهها نشان دادند که الگوی تحول راهبردی در کودکان ایرانی با کودکان کشورهای دیگر مشابه است اما این نکته را نیز آشکار کردند که توزیع انتخابهای راهبردی در کودکان ایرانی به طور قابل ملاحظهای متفاوت است.
خلاصه ماشینی:
"decomposition جدول 2:فراوانی و درصد آزمودنیهای پایههای تحصیلی و نتایج آزمون کای برای مقایسه پایههای تحصیلی در سطح استفاده از راهبردهای حل مسأله (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 1:درصد استفاده از راهبردها به تفکیک پایههای تحصیلی نتایج مذکور با تأیید فرضیههای پژوهش،تغییراتی را که در جریان تحول در میزان استفاده از هر راهبرد رخ میدهند، نمایان ساختند و نشان دادند که با افزایش سن و تجربه یادگیری،تغییراتی در ابعاد مختلف صلاحیت راهبردی کودکان ایجاد میشود که به پیشرفت در سرعت و درستی عملکرد کودکان در حل مسألهها میانجامد(جدولهای 2،3 و 4).
با این حال،بهرغم وجود همگرایی چشمگیر بین یافتههای پژوهش حاضر و نتایج پژوهشهای انجام شده در قلمرو تحول راهبردهای جمع(برای مثال،گیری و همکاران،1996 الف؛سیگلر و شیپلی،1995؛سیگلر،1987؛ سیگلر و شراگر،1984)،تحلیل دقیق یافتههای مذکور این نکته را برجسته میسازد که دانشآموزان ایرانی در مقایسه با کودکان کشورهای دیگر،نه تنها از بازیابی بسیار کمتر استفاده میکنند بلکه در نخستین سال ابتدایی برای حل بسیاری از مسألهها،به راهبرد ناکارآمد حاصل جمع(شمارش از یک)متوسل می شوند(72%).
نکتهای که توجه به آن اهمیت این یافتهها را آشکارتر میسازد آن است که پژوهشهای بین فرهنگی(برای مثال، گیری،فن،چن،یالتس و هورد،1999؛له فر و لیو،1997؛ گیری و همکاران،1997؛گیری و همکاران،1996 الف؛ گیری،سالت هاس،چن و فن،1996 ب؛میلر،اسمیت،زا و زانگ،1995؛چن و استیونسون،1995؛لمیر و سیگلر، 1995؛استیونسون،چن و لی،1993؛فاوسن و کاون،1992) میزان بازیابی در کودکان ایالات متحده را بسیار کمتر از کودکان آسیای شرقی برآورد کردهاند در حالی که مقایسه نتایج حاصل از این پژوهش با نتایج تحقیقات مشابهی که در قلمرو جمع در ایالات متحده امریکا صورت پذیرفتهاند (برای مثال،کرکمن و سیگلر،1997؛گیری و همکاران، 1996 الف،1996 ب؛سیگلر؛1987،1988)نشان میدهد که در نخستین سال مدرسه،نه تنها میزان بازیابی در نمونه مورد بررسی بسیار کمتر است(88/16% در مقابل 43% تا 49%)بلکه،استفاده از راهبرد کارآمد کمینه نیز در دانشآموزان پایه اول ما در سطح بسیار نازلی قرار دارد (97/3% در مقابل 38%)."