چکیده:
عرفان مسیری است که انسان را به نوعی دیگر از معرفت و شناخت میرساند که با معرفت
حسی و ظاهری متفاوت است. به همین منظور باید ابزار دیگری را برای سالک پدید آورد یا
در درون او کشف کند تا بتواند راه دستیابی به معرفتی دیگر را هموار سازد.
مکاتب عرفانی گوناگون در سراسر جهان همیشه به نوعی معرفت درون بینانه که با شهود
قلبی و درونی دریافت میشود، اشاره دارند و برای استفاده از آن تلاش میکنند. همین
تلاش، نیاز به برنامه عملی خاصی را پدید میآورد که اگر از سوی خداوند و به واسطه
پیامبران به انسان برسد، شریعت نام دارد.
خلاصه ماشینی:
"در بودیسم اساسا اعتقاد به خدا وجود ندارد؛ بلکه محور در آن، مرام عرفانی «دارما» یا همان زنجیره علی است که از جهل آغاز و به رنج ختم میشود که سایه موهوم خود را بر همه جهان زیست انسان افکند و عارف کسی است که با تمرکز و رعایت هشت راه رهایی، حقیقت پوچ آن را کشف کرده و به نیروانا یا فراشناخت (پرگیا) برسد و پوچی و خلأ (شونیتا) را دریابد.
جیمز هویت می نویسد: « باید با این زندگی به تطابق و همنوایی برسیم یا لااقل به آن نزدیک گردیم… ایجاد تغییر در خودمان خیلی راحتتر و عملی تر از آن است که برای تغییرات و تحولات اساسی و بنیانی در محیط کوشش کنیم»[81] هواداران مدیتیشن در اهمیت و ضرورت روش پیشنهادیشان چنین پاسخ دادهاند: « رشد سریع پیشرفت نیازمند آن است که مردم نیز با سرعت، از استرسهای درونی خود رها گشته تا مشکل چند تکه شدن فزاینده اجتماع که به صورت بحرانی خارجی ظهور کرده است، حل شود.
یکی از کسانیکه در این زمینه آثار بسیاری نگاشته و تلاشهای بسیاری انجام داده، خانم شاکتیگو تبعه آمریکا است که حتی نام خود را از هندوئیسم اقتباس کرده است[88] او که تحت تأثیر سفرش به هند و فراگیری هندوئیسم است،[89] بر مبانی انسانگرایانه معنویت هندوئیسم تأکید کرده و مینویسد: « برای خوشبخت و موفق زندگی کردن و استفاده از تجسم خلاق، هرچند باید مفاهیم معینی را امکانپذیر بدانید، اما لازم نیست که به یکی از آرمانهای ماورای طبیعی یا به قدرتی برون از خود، ایمان و اعتقاد داشته باشید."