چکیده:
نیمهء نخست قرن بیستم زمانهء به شدت تکاندهندهای محسوب میشود و در این ایام است که اصول اولیهء دموکراسی آزموده میشود.قدرت رسانههای جمعی بهواسطهء استفادهء تبلیغاتگران سیاسی خودکامه در تغییر و واگشت عقاید میلیونها تن به سمت و سوی افکار خود به اثبات میرسد.هرچند که تبلیغاتگران سیاسی نازی و کمونیست از رسانهها با کارآمدی صریح و آشکار بهره میبردند،اما مبنای قدرتشان بر مخاطبین انبوه چندان درک نمیشد.در این ایام و در آمریکا نخستین نظریهپردازان با ترکیب دو گفتمان رفتارگرایی و فرویدیسم بر این باور بودند که پیامهای تبلیغات سیاسی همچون گلولههای جادویی به آسانی و فوری حتی در سختترین دیوارههای دفاعی نفوذ میکنند.بعدها هارولد لسول و افرادی نظیر او بر این باور بودند که تبلیغات سیاسی معمولا بر افراد به شیوههای تدریجی و ظریفی تأثیر میگذارد.والتر لیپمن از دیگر نظریهپردازان آمریکاست که شک و تردیدش نسبت به تواناییهای متوسط مردم در ادارهء خویش و کارمندان تنبل رسانهها وی را به این نتیجه رسانید که تصاویر نقش بسته در اذهان مردم تهدیدی برای دموکراسی است. جان دیویی نیز نسبت به نظریات نخستین تبلیغات سیاسی واکنش نشان داد.وی با تکیه بر مفاهیم سنتی دموکراسی،مردم را در حقیقت خوب و عاقل میدانست و باور داشت مقابله با تبلیغات سیاسی را نه کنترل رسانهها توسط نخبگان تکنوکرات،که آموزش بیشتر عموم میسر میکند.نظریهء مدرن تبلیغات سیاسی که در نظریهء انتقادی ریشه داشت بیان میکند:گفتمان عمومی توسط نخبگان قدرتمند شکل گرفته و محدود گشته است تا در خدمت اهداف ایشان باشد.نمونهء تبلیغات سیاسی مدرن،تبلیغات تجاری است که دو مقولهء مصرف و سرمایهداری را سودمند میداند.
خلاصه ماشینی:
"فرویدیسم بر این باور بودند که پیامهای تبلیغات سیاسی همچون گلولههای جادویی به آسانی و فوری حتی
تنبل رسانهها وی را به این نتیجه رسانید که تصاویر نقش بسته در اذهان مردم تهدیدی برای دموکراسی است.
جان دیویی نیز نسبت به نظریات نخستین تبلیغات سیاسی واکنش نشان داد.
کمترین حد ممکن رسیده،یک واقعیت میماند و آن این است که تبلیغات سیاسی یکی از
در این میان ملتها به دنبال اثرگذاری با بهکارگیری تبلیغات سیاسی بودند.
آنها بر این باور بودند که"مردم عادی"به ویژه در معرض تبلیغات سیاسیی عوام فریبانهاند،
ضرورت این امر کنترل گونههای ارتباطات سیاسی است که به تضاد منجر میشود.
لسول مدعی بود که جنبشهای اجتماعی موفق از راه تبلیغات سیاسی ی نمادهای اصلی
هارولد لسول بر این باور بود که تبلیغات سیاسی پیشین اکثر نمادهای اصلی کموبیش
قدرت کنترل رسانش تبلیغات سیاسی از طریق رسانههای جمعی باید در دست نخبگان نوین قرار گیرد؛
لسول مدعی است در این جهان بحث سیاسی عقلایی غیرممکن است زیرا مردم عادی
لیپمن همانند لسول بر این باور بود که تبلیغات سیاسی با چنان چالش جدی که ایجاد
به نظر میرسد نظریات تبلیغات سیاسی لسول و لیپمن مدارک جهان واقعی را منتقل میکند.
"باورهای عادی"اشاره میکنند که با تبلیغات سیاسی مناسب در میان گفتمان عمومی بهطور
اصلی نظریهء تبلیغات سیاسی جدید این است که نخبگان قدرتمند،که کاملا بر رسانههای
حالا درون خانه نشسته و تام و جری تماشا میکند؟این مباحث و گفتمان عامهء خرد شده و محدود در آثار افراد ذیل مورد بررسی قرار گرفته است:شیلر مورخ در کتابش با عنوان فرهنگ،"