چکیده:
تفاوتهای بنیادینی در فرهنگ و فلسفه سیاسی در تمدن اسلام و غرب مسیحی و اروپایی در دوره قرن وسطی تا سده پانزدهم وجود دارد.این تمایزات خصوصا در ماهیت جامعه سیاسی،قوانین دینی(احکام شریعت)و نوع گفتمان سیاسی به چشم میخورد.این تفاوتها عمدتا ریشه در عقلانیت اجتماعی،افکار عامه مردم،آثار مهم و متفکرانه فلاسفه،حقوقدانان و دانشمندان علوم الهی دارند.از جمله مسائل قابل توجه در آن مقطع،این است که اروپا تحت نفوذ اندیشه یونانی-رومی قرار داشت و این امر موجب شد که برخلاف اسلام،در اروپای مسیحی،تفکر دولت غیر دینی شکل بگیرد.در نهایت به این نتیجه میرسد که در طی زمان،تمایزات اسلام و غرب مسیحی بیشتر شده و به جای آنکه آن دو در مسیر تجدد به هم نزدیک شوند،هر فرهنگ،بیشتر به سمت خود پیش رفته و از دیگری فاصله میگرفت.
خلاصه ماشینی:
"آن مقطع،این است که اروپا تحت نفوذ اندیشه یونانی-رومی قرار داشت و این امر
اسلام و مسیحیت اغلب اینطور تصور میشود که این دو در سالهای اولیه نسبت به
از طرف دیگر،امت اسلامی به وسیله محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش طراحی شده بود تا بر
اما این مضامین ممکن است به صورتهای مختلف،و به وسیله مردم و حاکمان خاص به
که عملا قدرت سیاسی را در دست داشتند(امیر،سلطان)و رهبران مذهبی(علماء) گسترش پیدا کرد،اما این امر،هرگز به عنوان یک اصل شناخته نشد،بلکه تنها به عنوان
مسیحیان اروپایی لا اقل بعد از 0031 میلادی این تمایز نهادینه شده بود.
میشود و آن عبارت است از قدرت سیاسی کاملا قانونی و غیر مذهبی.
سیاسی طبیعی بدینمعنی است که مصالح و مسئولیت دولت میتواند بدون توجه به
یونان به اندیشه جهانی اسلام شد،بهطور کلی،ناکام ماند؛چراکه در صورت به ثمر رسیدن این تلاشها دورنمای دولت فرهنگی،ارزشی عملا بیارزش شمرده میشد.
قرن چهاردهم،در این مورد استدلال کردهاند که مردم مختلف ممکن است دولتهای
علمای مذهبی،کاملا شخصی بود این نوع اقتدار،مقابل اقتدار غیر شخصی است که آن را
اروپا در اواسط و اواخر قرون وسطی این بود که اعتقاد گستردهای نسبت به اینکه شرایط
در اسلام کلاسیک کمتر از اروپای دوره میانه مورد توجه قرار گرفته است،با این وجود،
به وسیله خلیفهها به کار گرفته شده بود و در این مورد که قدرت واقعی در کجا متمرکز
این مسئله البته خود مشکلی برای اندیشه سیاسی اسلامی مدرن است.
political Thought(Cambridge,Cambridge University Press.
این گفته بدون شک اشتباه است و باید گفت از عدم شناخت آشنایی با تمدن شرق و"