خلاصه ماشینی:
"عدهای بر تحصلی پنداشتن این دسته علوم میتازند و آن را به محافظهکاری و نادیده گرفتن علل و ریشههای اصلی نهفته در بطن و متن روابط و مناسبات اجتماعی و به بهانه برائت ارزشی و پرهیز از قضاوتهای ارزشی،به حفظ وضع موجود نابرابر و غیرانسانی محکوم مینمایند؛و عدهای دیگر بر تندرویان و گاه واقعبینان منتقد یورش میبرند که این دسته از علوم را روش تحقیق در علوم اجتماعی و بهویژه جامعهشناسی عبارتست از مجموعه روشهای مختلف قانونمندیهای حاکم بر روابط میان پدیدههای اجتماعی آشکار یا پنهان در بطن مناسبات اجتماعی،جهت استخراج صفات و ویژگیهای مشترک و تعمیم آنها برای ارائه و پیشنهاد یک قانون تجربی یا نظریه اجتماعی.
بنابراین یک مطالعهء مختص ساختارگرایی،مستلزم تحلیل کارگزاری (Functioning) موضوع است و درنتیجه بهعنوان مطالعه ساختاری-کارکردی ظاهر میشود (سادوسکی،442) ساخت،مجموعهای است از روابطی که ارتباط بین قسمتهای مختلف یک مجموعه را حفظ میکند مثلا ساخت جامعه سرمایهداری نهتنها از تقسیمات طبقات اجتماعی دهقان،کارگر،بورژوا و خرده بورژوا و غیره تشکیل میشود و نهفقط تناسب جمعیت طبقات مذکور مطرح است،بلکه شیوه ارتباط این طبقات با یکدیگر و کوششی که برای سازگاری خود با شکل کلی مجموعه مینمایند نیز مطرح است.
(اسیپوف،1) این نحله،با همه تأکدی که بر تعین اقتصادی بعنوان عامل تعیینکننده غایی و نه علت تام و تمام،مینهد،بر تفکر سیستمی نیز مدخلی دارد که بقول سادوسکی،نهتنها اولین مثال تحلیل یک سیستم پیچیده را بدست داده بلکه وسایل روششناسی لازم برای این هدف را نیز گسترش داده است:«درنتیجه کارهای مارکس و در رأس همه آنها، سرمایه،برای نخستینبار،روششناسی پژوهش سیستمها را آنطورکه جامعهشناسیدیالکتیک بهعنوان یک علم ترکیبی بر فراز انبوهی از یافتههای علوم اجتمعی قرار میگیرد و قوانین فراگیر تحول اجتماعی را بههمراه اشکال عینی مسیری که آنها در شرایط مختلف آشکار میسازند،مطالعه میکند."