خلاصه ماشینی:
"اولا،صدوق در مقام بیان معنائی برای قضا بر نیامده و در ارتباط با قضا، این حدیث بسیار ارزنده را از زرارة نقل کرده است که به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد:«یا سیدی،ما تقول فی القضاء و القدر؟قال أقول أن الله تعالی إذا جمع العباد یوم القیامة سألهم عما عهد إلیهم و لم یسألهم عما قضی علیهم»،و مثل این حدیث را به سند منتهی به ابن اذینه، در کتاب توحید،در باب مذکور روایت نموده است،و حدیث دیگری که در ارتباط با قضاء و قدر روایت کرده است،حدیثی است که آن را در توحید در باب قضاء و قدر به سند منتهی به أصبغ بن نباته روایت کرده است، مع ذلک،اگر در اینجا قضا را معنی نفرموده است و شاید به وضوح واگذار فرموده باشد،در کتاب توحید برای قضاء،ده معنی ذکر کرده است که برای همه آنها به قرآن کریم استشهاد نموده است؛درحالیکه مفید قدس سره در اینجا چهار معنی بیشتر ذکر نفرموده است؛هرچند بعضی از این معانی دهگانه،قابل ارجاع به یکدیگر است که ما درمقام تحقیق این بحث لغوی در اینجا نیستیم و فقط مقصود این است که معلوم باشد؛چنان نیست که این معانی بر مثل صدوق،نامعلوم مانده باشد.
الاعتقاد فی العرش از فرمایش صدوق استفاده میشود که:«عرش»بر مجموع خلق و بر علم اطلاق شده است؛و روایتی از حضرت صادق علیه السلام نقل مینماید،که در تاب توحید هم،آن را روایت نموده که در آن،از حضرت سؤال شد از تفسیر آیه (الرحمن علی العرش استوی)، حضرت در پاسخ فرمود:«استوی من کل شیء فلیس شیء أقرب إلیه من شیء»،و ظاهر این است که به این روایت،بر اطلاق عرش بر علم استشهاد کرده و از آن استفاده فرموده است که:«نسبت همه اشیاء به علم خدا بر سبیل استواء و تساوی است؛چیزی نزدیکتر به او از چیز دیگر نیست»، سپس بعض اخباری را که در حمله عرش از ملائکه رسیده روایت فرموده است،که باید بگوئیم اگر تأویلی نداشته باشند که از خود اخبار استفاده شود،ظاهر آنها را نفی نمینمائیم و میگوئیم: «و ما یعلم جنود ربک إلا هو و سبحانک ما أعظم ما نری من خلقک و ما أصغر عظیمه فی جنب ما غاب عنا من قدرتک»."