خلاصه ماشینی:
"وی برای رسیدن به این منظور، بحث خود را از زمان رسول خدا(ص) و واقعه غدیر خم شروع و این سوءال را طرح کرده است که چنانچه حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه صراحت در خلافت داشته و برداشت صحابه و حاضران نیز همین بوده است، چرا یک بار این کلام را خلفا و امیران برای تعیین جانشین خود به کار نبردهاند؟ مگر آنان عرب نبودهاند؟ مگر این کلام نیاز نبوده و کاربرد نداشته است؟ چرا ابوبکر، عمر، شورای خلافت و دیگران هیچ کدام از چنین کلامی استفاده نکردهاند، در حالی که تمام آنان عرب و فصیح بودهاند؟34 قاضی در مرحله بعد برای ترسیم این فضا و حال عمومی به اخباری تمسک کرده که محل تردید است.
قاضی پس از این مثال به موضوع شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهل بیت او به شام اشاره میکند و از این دو مثال نتیجه میگیرد: «همان گونه که این اخبار برای ما علمی و یقینی است، همین طور یقین داریم که خبر کتک زدن حضرت فاطمه(س) توسط ابوبکر و کشته شدن محسن(ع) غیر عقلانی است و گزارشهای مربوط به آن صحت ندارد».
چنان چه مخالفان شما نیز همین گونه استدلال کنند و فهم خود را از روایتها و گزارشهای تاریخی بر فهم عمومی علما مستند کنند، در این صورت چگونه به قانون حال و این فهم خود اطمینان پیدا میکنید و آن را صحیح میانگارید و این را بر آن مقدم میکنید؟ قاضی خود متوجه این اشکال بوده و برای پاسخ بدان، قانون و اصل دیگری را پذیرفته است که «علم قهری و ضروری به امور مهم» است."