چکیده:
حکایت «جدال سعدی با مدعی» یکی از حکایتهایی است که تحت تأثیر مقامهنویسی در
ادبیات عربی و فارسی آفریده شده است. سعدی در خلق حکایت فوق علاوه بر آثار اهل تصوف
پیش از خود، از کتاب «احیاءعلومالدین» امام محمد غزالی تأثیر گرفته و مسأله رایج
در نزد صوفیه؛ یعنی فقر و غنا و رجحان یکی بر دیگری را مورد توجه قرار داده است. به
نظر میآید آنچه اهل تصوف و به ویژه غزالی درباره فقر و غنا گفتهاند، ذهن وقاد
سعدی را قانع نکرده و خود با طرحریزی مقامهای جدلی می خواهد اصالت و برتری غنا را
بر فقر اثبات کند. در این مقاله بدون توجه به شیوه استدلال و محتوای براهین طرفهای
درگیر، عناصر ساختاری متن از نظر شخصیتپردازی، نحوه روایت، ساختار متن در سطوح
آوایی، توازن واژگانی، توازن نحوی و انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی مورد بررسی
قرار گرفته است. هر چند ساختمان حکایت قوی است، ولی در آن اصول اساسی گفتگو یعنی؛
رعایت ادب و احترام و دادن فرصت کافی به طرف مقابل، رعایت نشده است.
The argument of Sadi with the Claimant is one of the anecdotes created as the result of essay writing impacts in Persian and Arabic literature. Sadi has been affected by the mystical works written before him and also the book “Ehyaye Ulom Al Din” written by Imam Mouhammad Ghazzali and addressed the current issue put forward by the Sofia namely، poverty and fortune and the priority of the one over the other. It seems that all the thing the mystics and especially Ghazzaly about the poverty and fortune could meet Sadi’s desires and he wanted to approve the priority of the fortune over the poverty by planning an argument essay. This article is an attempt to study the structural elements of the text such as personification، the style of narration، the structure of phonetics، terms and words balance، grammatical، syntactical، terms and relationship coherence regardless of the style for reasoning and the content of the disputants. Although the structure of the anecdote is strong but، the major principles of the discussion namely، observing the civility and respectfulness and giving opportunity to the parties have not been complied with.
خلاصه ماشینی:
سعدی در خلق حکایت فوق علاوه بر آثار اهل تصوف پیش از خود، از کتاب «احیاءعلومالدین» امام محمد غزالی تأثیر گرفته و مسأله رایج در نزد صوفیه؛ یعنی فقر و غنا و رجحان یکی بر دیگری را مورد توجه قرار داده است.
در این مقاله بدون توجه به شیوه استدلال و محتوای براهین طرفهای درگیر، عناصر ساختاری متن از نظر شخصیتپردازی، نحوه روایت، ساختار متن در سطوح آوایی، توازن واژگانی، توازن نحوی و انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی مورد بررسی قرار گرفته است.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که مدعی حامی درویشان در مجلسی سخن آغازیده و به آنجا رسیده که گفته است: درویش را دست قدرت بسته است و توانگری را پای ارادت شکسته: کریمان را به دست اندر درم نیست خداوندان نعمت را کرم نیست از اینجا سعدی به میدان میآید و فصل مشبعی را در بیان فضیلت توانگری میآورد و این گفت و شنود ادامه مییابد.
سعدی به بهانه گفتار درویشی که به توانگران حمله میکند، این مباحثه را طرح میکند و چون خود او یک طرف این گفتگوست، جمله ها عینیت بیشتری د ارد و ملموستر است و ماجرا واقعیتر و جاندارتر به نظر میآید؛ بسیار واقعیتر و زندهتر از آن که به صورت تکگویی و خطابهای ارائه گردد، از آن دست که در احیاء علومالدین آمده است.
در این قسمت ساختار نظم حکایت جدال سعدی با مدعی بررسی میشود: 1ـ2ـ1ـ سطحآرایی توازن آوایی خود به دو صورت توازن واجی و توازن هجایی قابل مطالعه است.
با توجه به اینکه یک طرف این گفتگو خود سعدی است، حکایت واقعی و جاندار به نظر میآید.