چکیده:
فردوسی بنیاد سترگ حماسهسرای این مرز و بوم میباشد و در تجسم اسطورههای ایرانی جهت احیای هویت فرهنگی و ملی و اعتلا بخشیدن به ارزشهای انسانی و آرمانی برمبنای آئین مذهبی،مقام اول را به خود اختصاص میدهد.اگرچه شانامه به سه قسمت اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم میشود،ولی وی بینش اسطورهای خود را-ولو به صورت خفیف و کمرنگتر-در بخش پهلوانی و تاریخی نیز تعمیم میدهد.باور برخی متفکرین و اندیشمندان علم اساطیر این است که اسطوره و دین همانندیهای بسیاری دارند.نگاه فردوسی در شاهنامه به اسطوره و دین،تلفیقی از واقعبینی و آرمانگرایی است.او بین اسطورههای اهریمنی و اهورایی فرق مینهد و بر آن است تا حقایق ماورایی را در زبان رمزی و تمثیلی و در قالب اسطوره بیان نماید.ناهمسانی الگوهای اساطیری ایران و سایر ملل در دو حوزهء«دین»و «اخلاق»تجلی میکند.در اساطیر یونان خدایان منفعل و دارای صفات پست میباشند.ولی در اندیشهء فردوسی مهر جاودانگی بر پیشانی اسطورههای درخشان و مثبت چون فریدون، سیاوش،گیو،کیخسرو و...نهاده میشود و نیز اعتقاد او به خدای واحد برمبنای دین ابراهیمی، قطعا،یکی از علل ماندگاری شاهنامه بر تارک اساطیر جهان میباشد.
خلاصه ماشینی:
""(ضیمران،ص 22-3) بدون شک فردوسی نسبت به این قضیه که اسطوره و دین به فرض داشتن شباهتها، همانند و همسان نیستند و عصر دین مقدم بر عصر اساطیر است،کاملا آگاهی داشته است و شاید به همین جهت با شهامت و صراحت تمام در ابتدای شاهنامه-صرف نظر از عادت اکثر شاعران-باورهای دینی و اعتقادی خود را به زیبای بیان داشته است و سپس به شرح داستانهای اساطیری پرداخته است و در خلال همان داستانها نیز اشارههای زیادی به مینوی بودن اسطورهها دارد.
(الیاده،ص 251) فردوسی،به عنوان یک شاعر حماسهسرا،با قدرت شگفتانگیزی ضمن بهره برداریهای متعالی و سودمند از اساطیر،پیوند اسطوره را با دو عنصر دین و خردگرایی به زیبایی حفظ میکند و براساس بنیاد توحیدی آیین و مذهب خود،بینش اساطیری خود را از تفکر اساطیری یونان-که مبتنی بر چند خدایی است-متمایز مینماید: ترا دانش و دین رهاند درست ره رستگاری ببایدت جست اگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دائم بوی مستمند به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی منم بندهء اهل بیت نبی ستایندهء خاک پای وصی ابا دیگران مرمرا کار نیست جزین مرمرا راه گفتار نیست وی در سراسر شاهنامه گرایشهای متعالی خود را به آرمانهای انسانی و اخلاقی به تصویر میکشد و حتی در قسمتهای اساطیری با وجود علم و آگاهی به فرا طبیعی بودن قهرمان اسطورهای از پرداختن به این موضوع غافل نمیشود."