چکیده:
دیگر،عدم اختصاص مبحثی خاص به این مسئله در آثار بسیاری از فیلسوفان،تحقیق در آن را با مشکلات بسیاری مواجه میکند و گاه برای تحصیل رأی فیلسوفی در این زمینه،نیازمند بازخوانی سراسر آثار وی هستیم که این مشکل،در مورد فیلسوفان متقدم دوچندان است؛زیرا با کمبود پژوهشهای مناسب در مورد آرای آنان،فحص کامل عبارات و آثار آنها، اهمیت بیشتری مییابد. بررسی آرای فارابی،در فلسفهء اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چه اینکه افزون بر پی بردن به ابعاد پنهان فلسفهء او-بهعنوان یکی از مهمترین فیلسوفان اسلامی-ریشهها و اشکال اولیهء بسیاری از نظریات را در فلسفهء اسلامی هویدا میسازد.این اهمیت،باتوجه به دسترسی نداشتن محققان به منابع فلسفهء فارابی و گاه بیتوجهی به بررسی و معرفی این فلسفه،دوچندان گشته است. یکی از مباحث زیربنایی در فلسفهء اسلامی،بحث معقولات(بهویژه بحث معقولات اولی و ثانیه)است که به مثابه یک پشتوانهء معرفتشناختی برای مابعد الطبیعه و دیگر علوم،باید تلقی گردد؛البته هرچند جایگاه منطقی این بحث،مقدم بر بسیاری از مباحث دیگر است،ارتباط نزدیک آن با مباحث وجودشناختی،تفکیک آن را از دیگر مباحث مشکل کرده است.از سوی
خلاصه ماشینی:
"فارابی در ضمن این مطلب،یادآوری کرده است که«مطابقت»،ویژهء معقولات اولی نیست،بلکه اعم از معقولات اولی و ثانیه(به معنی معقولات ثانیهء منطقی)میباشد: فإذا کانت ههنا اشیاء هی صور[ای صور المفارقات التی]لا مواد لها،لم تحتج تلک الذات [ای ذات العقل]الی ان تنتزعها عن مواد اصلا بل تصادفها منتزعة فتعقلها-علی مثال ما تصادف ذاته من حیث هو عقل بالفعل،معقولات لا فی موادها فتعقلها؛فیصیر وجودها من حیث هی معقولة عقلا ثانیا،هو وجودها الذی کان لها من قبل ان تعقل بهذا العقل-و هذا بعینه ینبغی ان یفهم فی التی هی صور لا فی موادها(ای المفارقات)اذا عقلت کان وجودها فی انفسها(یعنی وجودها فی الخارج)هو وجودها و هی معقولة لنا؛ هنگامی که اینجا اموری باشد که عبارت از صوری بدون ماده[یعنی مفارقات]باشد،آن ذات[یعنی عقل](برای تعقل و تأمل در آن امور)به انتزاع(و تجرید)آنها نیازی ندارد؛ بلکه با آنها بهصورت انتزاع شده(و مجرد) مواجه میشود و آنها را تعقل میکند-به مانند هنگامی که ذات عقل(از حیث آنکه عقل بالفعل است[و لذا دارای معقولاتی است]با معقولاتی که ماده ندارند[یعنی با معقولات اولای حاصل در عقل]مواجه میشود و آنها را تعقل میکند؛در این حالت،وجود آن[معقول جدید که از تعقل معقولات اولیه پدید آمده است]از حیث آنکه معقول است به تعقل ثانی،با وجودش قبل از تعقل به این نحو، یکسان خواهد بود-و شایسته است که عین همین نظر،در مورد امور(خارجی)که صورتهایی بیمادهاند[یعنی در مورد مفارقات]فهمیده شود(یعنی عقول و مفارقات نیز) وقتی تعقل میشوند،وجودشان فی نفسه(یعنی وجودشان در خارج)همسان با وجودشان در وضعیتی است که برای ما معقول میشوند[و به تعقل عقل انسان درمیآید](5231 ق: 35-25)."