چکیده:
در باب مسألهی«وحی»،میتوان چنین ادعا نمود که تبیین ماهیت و شناخت حقیقت آن برای انسان چندان امکانپذیر نبوده،تعاریف ارائه شده برای آن عمدتا تعاریفی شرح اللفظی است.در مجموع،تاکنون چند دیدگاه عمده در توصیف و تشریح«وحی نبوی»مطرح شده است.دیدگاهی که بیشتر مورد بحث ماست، دیدگاه«تجربهی دینی»است که بر مواجههی پیامبر با خدا تأکید میکند.در این دیدگاه،هیچ کلام یا گزارهای القا نمیشود،بلکه«وحی»تفسیر و گزارش پیامبر از تجربهی شخصی خویش است. اندیشمندان مسلمان در ارزش معرفتی نظریهی«تجربهی دینی»مناقشه کردهاند،زیرا تجربهی دینی،از آنجا که احساسی شخصی و مواجههای درونی است،لزوما نمیتواند حقیقتی بیرون از شخص تجربهگر را اثبات نماید.با این تلقی،«وحی نبوی»ساحتی بشری مییابد،زیرا کلمات«وحی»،که بر زبان پیامبر جاری میگردد،حاصل مشاهدات شخص پیامبر و عباراتی منطبق با زبان و ادبیات اوست.به علاوه،بر این اساس که چنین مواجههای از طریق مفاهیم و استدلالهای عقلی به دست نیامده است،در مقام تبیین،عینا انتقالپذیر به دیگران نخواهد بود.با چنین نگاهی،دست بشر از ساحت الوهی کوتاه خواهد شد و کلام نبی از شائبهی دخل و تصرف یا کمبود و نقصان مصون نخواهد ماند و در نتیجه،ارسال انبیا،که هدف آن سعادت و هدایت انسانهاست،کاری عبث و نقض غرض خواهد بود.بنابراین،دیدگاه«تجربهی دینی»نمیتواند کاملا با وحی نبی خاتم(ص)قابل انطباق باشد.
Defining the nature of prophetical revelation and recognizing of its reality are not so easy. There are several interpretations concerning its nature، the one we will discuss in this paper is considering it as a “religious experience”.
Can we consider the “Qur’an” as a product of religious experience of the prophet Muhammad (p.b.u)? Can we call the Qur’an as the word of God himself? Is this experience affected by spiritual character of the prophet? Based on this approach to the prophetical revelation، how we can say that the Qur’an is a miracle or is free from arrogation or failure? These are the questions discussed in this paper.
خلاصه ماشینی:
"اختلاف نظر در معنای امر متعالی،تشکیک در معرفتبخشی این تجارب،اختلاف در متعلق تجارب دینی،تفاوت خاستگاه نظریهی تجربهی دینی با وحی اسلامی8منافات این نظریه با عصمت انبیا،تصریح برخی از آیات قرآن بر آفاقی بودن وحی و تفاوت سبک آیات قرآنی با کلام شخص پیامبر از جمله مواردی هستند که دیدگاه تجربهی دینی را به چالش کشیدهاند.
با این تحلیل،نکتهی بسیار مهم دیگری نیز ثابت میشود و آن این است که براساس اعتقاد شلایر ماخر،که تمسک به ادله و براهین عقلانی را در اثبات خدا و آموزههای دینی ناکافی و باطل دانسته و اشکالات و نقادیهای هیوم و کانت را نسبت به این مسأله وارد میدانسته است،تحقق و وجود تجربهی دینی اثباتشدنی نیست؛یعنی اصلا نمیتوان بهطور یقینی ادعا نمود که تجربهای دینی وجود دارد؛زیرا روشن است که در اعتقاد قائلین به تئوری تجربهی دینی،به هر احساسی که به انسان دست دهد،تجربهی دینی اطلاق نمیشود،بلکه تجربهی دینی آن است که به نحوی از انحا با خداوند(با واقعیت مطلق و غایی)و مظاهر و تجلیات او در ارتباط باشد(6،ص:33).
اگر وحی-که تنها راه ارتباط پیامبران با خداست-همان تجربهی دینی باشد،مستلزم آن است که وحی در خور اعتماد نباشد؛زیرا همانطور که پیش از این گفته شد،تجربهی دینی برای غیر تجربهگر،ارزش معرفتی ندارد و در نتیجه،به سخنان پیامبران نیز نمیتوان اعتماد نمود؛ زیرا به اعتقاد صاحبان نظریهی تجربهی دینی،سخنان صاحب تجربه همان تعبیر و تفسیر آن تجربه است و در تفسیر تجربه،احتمال نقصان و خطا وجود دارد(62،صص:12-55)."