چکیده:
یکی از شاخصههای تمدن مدرن، مفهوم فاخر «حق» است که معیاری برای قانوننویسی در تمام کشورها و مکاتب و مسالک شده است. البته در پس دوران روشنگری، حق در مقابل تکلیف قرار گرفت و فیلسوفان و سیاستمداران برای عقب نشاندن دوران کلیساها (سنت) تلاش کردند.
خلاصه ماشینی:
"عامل توقف اروپا، مذهب تحریف شده و خرافی کلیسا بوده (1) و آنگونه که برخی تصور میکنند مذهب اصیل و دستنخورده موجب توقف بشر نمیشود تا در صدد کنار گذاشتن آن باشیم و به نسبیت و شکگرایی مطلق روی آوریم و طبیعیهای دوران قدیم را در دنیای جدید غیرطبیعی، استثنای آن دوران را غیراستثنا و بدیهیات آنرا غیربدیهی دانسته و جهان را به دو جهان سنت و مدرن کاملا مجزا که در مشخصات بنیادی با هم متفاوتاند بدانیم.
از سوی دیگر، با اشغال، استعمار و استثمار، استقلال آنان را سلب کنند و مانع پیشرفت آنان شوند، که در نهایت مسلمانان دارای جوامعی عقبافتاده و نیازمند به تکنولوژی آنان شدند؛ تا اینکه آزادیخواهان، استقلالطلبان و روشنفکران جوامع اسلامی به مقابله با این استعمار برخاستند و نهایت تلاش و همت خود را مصروف یافتن راهکارهای جدید و اساسی برای پیشرفت و توسعه کردند.
(2) برخی در سخنرانیها و نوشتههای خود مدعی هستند که در سنت (دین) انسان تنها به تکالیفی میاندیشد که فقیهان برای او تبیین میکنند؛ اما دنیای مدرن که از دستاوردهای بزرگ آن اعلامیه حقوق بشر است، انسان را حقاندیش و حقمدار میخواهد.
حقوق بشری که مبتنی بر اصل همیشگی و ثابت وجود خدا و تبعیت از دستورات او است، حتی اگر در مقابل اعلامیه جهانی حقوق بشر هم باشد (4) و کشورها از باب اتحاد جامعه جهانی و وجود یک حداقل به آن رأی دهند، نمیتواند کاری برای بشر و احقاق حقوق آنانی که حقشان توسط همان دولتهای ارائه دهنده تئوری مدرنیته نابود میشود، انجام دهد؛ زیرا هدف نهایی، سعادت انسان در زندگی اجتماعی است."