خلاصه ماشینی:
"بر همین اساس، با تعریف نوکیشی آغاز میشود و از کیش مفهومی فراتر از آنچه ما دین میخوانیمش به دست میدهد.
نویسنده با تکیه بر نظریات دو اندیشمند به نامهای لافلند و استارک، زمینههای بالقوه فردی و اجتماعی پدیده نوکیشی را برمیشمارد که عبارتاند از: تجربه تنش در زندگی، تجربه نقطه عطف در زندگی، پیوندهای عاطفی دینی، نبود پیوندهای عاطفی فراتر از کیش و وجود تعامل شدید میان اعضای گروه جدید.
بنابراین بارکن نوکیشی را در عرصه انفعالگرا جای میدهد و تغییر تدریجی دین را از این تعریف خارج میکند.
نویسنده سپس به مشابهتهای نظریه بارکن با نظریه دو اندیشمند پیشین میپردازد و با نقل قولهایی تأکید میکند که افراد تامگرا بیشتر مستعد نوکیشی هستند و از همینجاست که جنبشهای هزارهای حول هستههای تامگرا شکل میگیرند.
در فراز بعدی نویسنده عوامل وضعیتی نوکیشی را ذکر میکند و سیر آن را تا حد کاهش توانایی انتقادی آدمی و افزایش تلقینپذیری وی متذکر میگردد."