چکیده:
اوباما که با تغییر شعار تغییر در سیاست خارجی آمریکا به قدرت رسید، عملا نتوانست آن چه را مد نظر دارد در مورد جمهوری اسلامی ایران به منصه ظهور برساند. به عبارت دیگر سیاست خارجی آمریکا دچار تغییر عمده ای نسبت به ایران نشد و دولت آقای اوباما همان سیاست های گذشته بوش و کلینتون را مبنی براعمال فشار، تهدید نظامی و تحریم علیه ایران دنبال کرد. در این مقاله پس از ارایه یک چارچوب تئوریک مبتنی بر نظریات روابط بین الملل تلاش می شود، نشان داده شود که چه عواملی در شکل گیری و استمرار تحریم ایران در سیاست خارجی آمریکا موثر بوده اند و کنش و اندرکنش این تصمیم گیری در سیاست خارجی متقابل ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران چه بوده است؟ در این راستا، بیم ها و دغدغه های متقابل و افق فراسوی این دو بازیگر ترسیم شده و با توجه به رویکرد تقلیل گرا نشان داده می شود که سیاست خارجی ایران دارای استقلال از محرک های خارجی بوده و بیشتر مبتنی بر پویایی های داخلی خود است، البته این به معنای انکار این واقعیت نیست که عوامل روان شناختی یا محیطی نیز می توانند بر سیاست خارجی ایران موثر باشند.
خلاصه ماشینی:
"در این ارتباط، به عنوان نمونه میتوان به نوشتار معروف ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا اشاره کرد او در این مقاله با عنوان «خاور میانه» بحث میکند که دوران جدیدی در منطقه خاورمیانه شروع شده است که بارزترین خصیصه آن پایان یافتن سلطه آمریکا بر منطقه و تغییر آشکار موازنه قدرت به نفع ایران است و این همان موضوع و تغییری است که باید از گسترش آن ممانعت به عمل آورد (Haass, 2006) همین ادبیات و طرز تفکر در سایر مقالات دیگری مانند خیزش شیعه (Nasr, 2006) و بعدها در کتابها و مقالات دیگری عمدتا در آمریکا ، اروپا و اسرائیل تکرار شد، در همه این موارد یک اندیشه مسلط وجود دارد و آن این که ایران شدیدا به دنبال کسب هژمونی منطقهای است و باید کوشید تا از تحقق چنین امری جلوگیری به عمل آورد.
دولت آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز نخواست که واقعیات موجود در حرکت انقلابی مردم ایران را بپذیرد و علیرغم شعارهای حقوق بشری و دموکراسی در داخل، نسبت به آنها در سیاست خارجی خود پای بند نبود و در نتیجه از دیکتاتوری شاه حمایت کرد، و وقتی که شاه سرنگون شد رژیم جمهوری اسلامی ایران را عامل برهم زننده هژمونی خود در منطقه دید و به این ترتیب دست به عملیاتی زد که هر چه بیشتر ظن و بدبینی دولت و ملت ایران را دامن زد؛ شاه فراری را به آمریکا پذیرفت، کودتای نوژه را علیه نظام تازه به قدرت رسیده طراحی کرد، میلیونها دلار به ضد انقلاب ایران کمک کرد و علیرغم ماهیت رژیم صدام حسین، از آن در طی هشت سال تجاوز به ایران حمایت مالی و دیپلماتیک به عمل آورد، که باعث قدرت گرفتن هر چه بیشتر صدام حسین و رژیم بعث عراق شد، امری که باعث شد حتی دوستان آمریکا از جمله کویت، در جنگ دوم خلیج در امان نباشند."