چکیده:
مولانا از جمله شاعران فارسی زبان است که در اثر ارزشمند خود، مثنوی، با نگاهی خاص، ابعاد وجودی پیامبر اعظم را به عنوان نمونه عینی و راستین تربیت یافته تعالیم الهی تصویر کرده است. در این مقاله سعی کرده ایم نگاه خاص مولانا به پیامبر را بیان کرده و با دیدگاه ابن عربی مقایسه کنیم.
یکی از نگاه های مولوی در مثنوی مربوط به وصف حقیقت محمدیه است. مولانا در این خصوص، پیامبر والامقام را سرچشمه همه کمالات و عشق نسبت به آن وجود پاک و مقدس را منشأ همه عشق ها می داند و مقام و کمالات سایر انبیا و اولیای الهی را شعاعی از نور و حقیقت محمدی می خواند.
Mawlana is one of the Persian poets who has portrait the existential dimensions of the prophet in his valuable work as a good example of Islamic teaching. In this article، attempt has been made to explain the Mawlavi's special view about the prophet and to compare this view with Ebn Arabi's.
One of the most important views of Mawlavi in Mathnavi، is the account of Mohammadian truth. About this matter، Mawlavi has introduced the Glorious prophet as a source of accomplishments and loves and also he considers that holy prophet as source of all loves and he believes that all of status and perfections of all other prophets and saints، are a reflection of Mohammadian truth.
خلاصه ماشینی:
مولانا با فهم ویژه از حدیث «الا کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» (فروزانفر، همان: 99)، بر این باور است که همهیکمالات از نور محمدی به جهان وجود و بخصوص عالم انسانی، ساطع است: کلکم راع نبی چون راعی است خلق مانند رمه او ساعــی است (دفتر سوم: بیت 4147) باز هم در این راستا میگوید: سر بهسر گوش است و چشم است این نبی تــازه زو مــا مرضع است او ما صبی سر کشـد گوش محمــد در سخن کـــش بگویـــد در نبی حـق هو اذن (مولوی، همان، دفتر سوم: بیت 101) بیت101) البته باید گفت که عرفای دیگری چون ابن فارض و ابن عربی نیز با دیدگاهی ویژه به شخصیت پیامبر اسلام توجه کردهاند، لیکن اگر کسی در آثار این دو عارف نامدار عالم اسلام، ژرف نگری کند، اعتراف خواهد کرد که مولانا در مثنوی معنوی در همهی زمینههای عرفان نظری و عملی، سخنانی عمیقتر از آنان با دو مزیت آورده است.
پس مطلب را دنبال میکند و جبرئیل را حتی چونان پروانه در برابر شمع وجود محمدی نمیداند و سرانجام، این راز را سر بسته گذاشتن، به صلاح میداند و میگوید: جبرئیلا گر شریفی و عزیـز تو نه ای پروانة آن شمع نیز شمع چون دعوت کند وقت فروز جان پـروانه نپرهیزد زسوز این حدیـث منقلب را گور کن شیر را بر عکس صید گورکن بند کن مشک سخن پاشیت را وا مکن انبان قلما شیت را (همان، دفتر چهارم: بیت 3830) ب) چهرهی سایر انبیا و اولیای محمدی در مثنوی: بدان سان که پیشتر نیز گفته آمد، طبق نظر مولانا شمع وجود همهی انبیای سلف و اولیای خلف با نور محمدی منور گشته است.