چکیده:
«عقل کلی» براساس اطلاق خاصی، بر برگزیدههایی از عقول انسانی که موجود با وجود طبیعیاتد، اطلاق گردیده است، چنانکه آنها «نفس کلی» نیز میباشند. عالم هستی امکانی بهمنزلۀ بدن نفس کلی الهی میباشد. هریک از انبیا، گرچه در مقام خود «نفس کلی» و «عقل کلی»اند، ولی حضرت خاتم الانبیاء( و دوازده امام معصوم ( که دارای وراثت و وصایت و خلافت از مقام خاتمیتند، و حضرت فاطمۀ زهرا( «نفس کل جمعی» و «عقل کل جمعی» بلکه جمع الجمعیاتد، و به تعبیر دیگر، «نفس کل ختمی» و «عقل کل ختمی» میباشند. روح نبوت ختمی، مقام معلمیت عموم و تهذیب کل نفوس در جمیع ادوار و اعصار و ربطدنده عوالم انسانیت، بلکه همۀ ممکنات به مبدأ کل_ عز اسمه_ است. مقام امامت ختمی هم خلافت از همین مقام منیع و محیط است. بر این اساس میتوان گفت: عقلانیت حقیقی علمی و عملی عقول جزئی، با نفوذ و سیطره و تأثیر عقل کل ختمی و بهواسطه اتصال به او به فعلیت میرسد. این نتیجه، به شیوۀ عقلی و با استفاده از متون دینی، در نوشتار حاضر به بار نشسته است.
According to a specific expression، the 'general wisdom' means some preferred human wisdom which naturally exists; they are called the 'general soul' as well. The contingent world is as the body of the Divine general soul. Although all prophets are the 'general wisdom' and the 'general soul' in their own status، but the seal of the Prophets (peace be upon him and his progeny) and the twelve Imams (peace be upon them)، who inherit from the Prophet Mohammad and are his successors and vasi (the executers of his will)، and Fatima al-Zahra (peace be upon her) are the 'collective general wisdom' and the 'collective general soul'; rather they are the 'collection of the collective general wisdom' (jam-ol-jam’i). In other words، they are the 'khatmi general wisdom' and the 'khatmi general soul'. The seal of the Prophets is in fact the teacher of all human and polishes all the souls in all eras; he relates all the worlds of humanity and rather all the beings with God – the origin of all things. Khatmi Imamate is the succession of this superior and all-inclusive status. As a result the real scientific and practical rationality of the partial wisdoms may be actualized by the influence، predominance and effect of the ‘khatmi general wisdom’ and by being connected to it. This conclusion is deduced، in this article، by rational methods and using religious texts.
خلاصه ماشینی:
"حکیم متأله سبزواری در تعلیقهای در این مورد می گوید: ثابت شده که عقول کلی حالت منتظره ندارند، پس چگونه روح نبوی ختمی از مقامی به مقام دیگر متحول میگردد؟ پاسخ آن است که مصحح این تحولات، مادۀ بدنی است؛ از اینرو، بین عقل فعالی که مصادف با وجود طبیعی نیست، باعقل فعالی که مصادف با آن میباشد، تفاوت است؛ اولی مقامی معلوم دارد، و دومی آنچه از مقامات را که خدا بخواهد، زیر پا میگذارد؛ چنانکه حضرت ختمی مرتبت( فرمود: «لی مع الله ...
این گفتار در ضمن چند بحث به شرح ذیل مورد تحقیق قرار میگیرد: الف) مقام تعلیم و تهذیب فراگیر عقل کل ختمی روح نبوت ختمی که عقل کل ختمی و نفس کل ختمی است، دارای مقام معلمیت عموم و تهذیب کل نفوس در جمیع ادوار و اعصار و ربط دهندۀ عوالم انسانیت، بلکه همۀ ممکنات به مبدأ کل_ عز اسمه_ است.
حال چه معنا دارد که به حضرت ابراهیم ( که پیغمبر واجب الاطاعه بوده است، گفته شود تو را پیغمبر قرار میدهم و یا در آنچه بهواسطۀ نبوت خود ابلاغ مینمایی، مطاع مردم سازم و یا تو را رئیس قرار میدهم تا در امر دین امر و نهی کنی و یا تو را وصی یا خلیفه در زمین قرار میدهم تا در میان مردم در مرافعات آنها به حکم خدا قضاوت کنی؟ به نظر ایشان، منشأ اینگونه تفاسیر آن است که الفاظ و کلمات قرآن کریم به دلیل آنکه در اثر مرور زمان زیاد بر زبانها جاری شده، در انظار مردم ساده و بیارج گردیده است، و یکی از این کلمات، لفظ «امامت» میباشد (طباطبائی، 1417، ج1، ص270-271)."