چکیده:
همگونی فرایندی است که طی آن دو واج در یک زنجیرهی قرار میگیرند و تحت شرایط ویژهی آوایی بعضی از خصوصیات یک واج را واج دیگر عینا یا تقریبا میگیرد.باتوجه به حرکت واجها در آوانویسی به پیشرو و پسرو و نیز تحول واکهها در همگونی مصوت با صامت و نیز صامت با صامت به کامل و ناقص تحت عنوان ابدال،به علت سرعت تلفظ معمولا در یک حرف و ادغام با یک تکیه ربایی شناخته میشود که از ترکیب حرف و اسم،و اسم و پیشوند یا دو کلمهی مستقل دیگر به وجود میآید. این فرایند در گذشتهی زبان و نوشتار هم بوده است و در دو مورد از مصوتها واو و یای مجهول با امتداد مصوتها نقش معنی عوض شده است که درنهایت با گذشت زمان هر دو به شکل بلند خود تبدیل شده و تکامل یافتهاند.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به حرکت واجها در آوانویسی به پیشرو و پسرو و نیز تحول واکهها در همگونی مصوت با صامت و نیز صامت با صامت به کامل و ناقص تحت عنوان ابدال،به علت سرعت تلفظ معمولا در یک حرف و ادغام با یک تکیه ربایی شناخته میشود که از ترکیب حرف و اسم،و اسم و پیشوند یا دو کلمهی مستقل دیگر به وجود میآید.
این فرایند در گذشتهی زبان و نوشتار هم بوده است و در دو مورد از مصوتها واو و یای مجهول با امتداد مصوتها نقش معنی عوض شده است که درنهایت با گذشت زمان هر دو به شکل بلند خود تبدیل شده و تکامل یافتهاند.
باتوجه به این که واج دوم بر واج اول سیطره دارد و آن را تحتتأثیر آوایی خود قرار داده است و حرکتش رو به عقب است،آن را همگونی پسرو نیز میخوانند.
سیر تاریخی زبان فارسی گویای این است که همگونی از مرز گفتار فراتر بوده و به خط و نوشتار هم کشیده شده است؛مانند اسب به اسب،لشکر به لشگر و امثال اینها که دو واکهی نفسی(س و پ)بیفاصله در کنار هم قرار گرفته و به شکل ابدال درآمدهاند.
بررسی نقش مصوتهای فارسی در محور همنشینی نشان میدهد که زبان فارسی در سطح واژه در دو مورد،از مصوتها به عنوان واحد زنجیری استفاده میکند: الف:در مرز دو واژک:در واژههای مرکب و مشتقی که دارای خصوصیات ویژه باشند؛مثلا در واژهی«آموز»با تکواژ«گار»مصوت (e) میان دو تکواژ ظاهر میشود (آموزگار)که دراصل به هیچیک از واژهها تعلق ندارد بلکه یک واحد زنجیری است که جزو عناصر ساختی این واژهها به حساب نمیآید."