چکیده:
شخصیت ایستای زنان درجهان داستان های کوتاه احمد محمود پویایی و حرکت تکاملی شخصیت های مرد را ندارد وکش مکش ها، دوگانگی ها، عواطف، و خواسته های آنان هیچ گاهدرونی نمی شود تا بتواند آنان را از کلیت زنانگیبه هویتزن بودن برساند؛ یعنی فردیت زنان داستان های کوتاه محمودبرای رسیدن به شخصیت های نوعی یا نمونه نما قربانی می شود و به هم این دلیل، در این داستان ها، نباید در جست و جوی زنانی بود که توانایی شگرفی برای فراتر از خود رفتنداشته باشند. محمودکلیت زنانگی را با نام های گوناگونو پرشمار، اما ویژگی هایی مشترک و فراگیرنشان می دهد و با نگرشیاندوه بار، زنان را قربانیانی می داند که بر اثر نابه هنجاری های اقتصادی، صنعتی، فرهنگی، و سیاسی محکوم به رنج کشیدن، بردباری،فساد، و سرانجام مرگ و نیستی اند .
خلاصه ماشینی:
زنان در گستره ی کار اجتماعی در داستان های کوتاه محمود، زنان تنها زمـانی بـه گسـت ه ی فعالیـت هـای اجتمـاعی و کـار اقتصادی روی می آورند که مردی نان آور را در کنار خود نداشته باشـند و از آن جـا کـه در جامعه ی سنتی ، که محمود روایت می کند، گستره ی کار اقتصادی و تجاری زنان تنگ است ، میدان حرکت و کارکرد آنان نیز، به هم آن اندازه ، کاهش می یابد.
پیوندهای عاشقانه ی میان دو شخصیت از طبقات اجتماعی هم گن در داستان های کوتاه محمود، معمولاً، زنان و مردان از طبقاتی هم گـن انـد و بـه دلیـل آن که ازدواج در جامعه یی سنتی ، که نویسنده روایت می کند، بیش تر، در درون طبقـات هـم گـن امکان پذیر است ، طبیعی به نظر می رسد که پیونـدهای عاشـقانه در بسـتر روابـط جنسـی یـا ازدواج گنجانده شود.
او می داند که فرنگی ها از آن سوی دنیا آمـده انـد و در ١ در داستان «بود و نبود»، محمود چهار تصویر از تصاویر کهن الگویی را ارائه می کند: در اصلی ترین آن ها (راوی و رزیک )، زن در جایگاه معشوق است ، در پیوند دوم (مرد خوش قیافه ، که حلقه ی زرد به دست دارد)، زن هم در جایگاه همسر و هم در جایگاه معشوقی اثیری است (زیرا مرد عاشق او را «فرشته » می خواند)، و در پیوند سوم ، زن هم در جایگاه لکاته و هم در جایگاه مادر است (زیرا مرد چشم آبی می گوید که عاشق چشمان زنی نشمه ، از زنان روسپی خانه ، شده ، که چشمان اش همانند چشمان دایه اش بوده است ) (برای آگاهی از تصاویر کهن الگویی از زن بنگرید به حسین زاده ۱۳۸۱؛ شمیسا ۱۳۸۳).