چکیده:
«حدیث»پس از قرآن،دومین منبع استنباط احکام فقهی و شریعت اسلامی شناخته میشود. عموم مسلمانان حدیث را تنها ابزار دستیابی به سنت نبوی یعنی قول،فعل و تقریر پیامبر میدانند.بنابراین،حدیث نقشی اساسی در شکلگیری سنت اسلامی داشته است تا آنجا که تلقی عام این است که حدیث همواره از حجیتی بیچونوچرا برخوردار بوده است.این مقاله با رویکرد تحلیلی به این موضوع میپردازد.بررسی تاریخی نشان میدهد که حدیث همواره از این مقبولیت و حجیت گسترده و عام بهرهمند نبوده است.در آثار اسلامی کهن، مخالفتهایی با نقل و ضبط حدیث و کاربرد آن به عنوان منبع استنباط احکام شرعی گزارش شده است.در سدهء نوزدهم و بیستم میلادی نیز مجددا مخالفتهایی با حدیث شکل گرفته است که لزوما محدود به یک منطقهء جغرافیایی خاص نیست.
Hadith، second to Quran، is considered as the second source to infer religious injunctions and religious laws of Islam. Most Muslims consider Hadith as the only way to achieve the practice of Prophet، that is، his words، deeds and accounts. Therefore، Hadith has had a basic role in the formation of Islamic tradition، so that most people believe Hadith has always had an indisputable authority. The present paper deals with the matter، using an analytical approach. Historical investigation shows that Hadith has not always enjoyed widespread and popular acceptability and authority. Some disagreements with Hadith transmission and recording، and with its application as a source to infer religious injunction have reported in old Islamic works. There have been disagreements with Hadith in 19th and 20th centuries which are not restricted to a particular geographical region.
خلاصه ماشینی:
"در آن دوران،دو جریان عمدهء مخالف حدیث قابل شناسایی است:نخست،مخالفان با حدیث به عنوان حجت شرعی در کنار قرآن؛و دوم،مخالفان با برخی احادیثی که با قرآن یا دیگر احادیث تعارض دارند یا مضمون آنها باعث وهن دین تلقی میشود.
آنان معتقد بودند که میراث اصیل پیامبر صلی الله علیه و اله تنها با بازگشت به حدیث قابل دستیابی است و از این راه الگوی مطلوب برای دینداری فردی و سلوک اجتماعی فراهم میشود؛ازاینرو آنان مرجعیت مدارس فقهی را رد کردند و منکر«تقلید»در فقه شدند و آن را عامل انحراف و تفرقه در اسلام دانستند.
بنابراین اهل قرآن را میتوان محصول تناقض موجود در میان اندیشههای اهل حدیث به شمار آورد:آنان از یک سو به گونهای افراطی حجیت مراجع پیشین را نفی میکردند و یگانه راه دستیابی به اسلام اصیل را بازگشت بیواسطه به قرآن و سنت میدانستند و از دیگر سو،در رویارویی با احادیث رویکردی محافظهکارانه در پیش گرفته و حکم به قبول همهء احادیث مضبوط در کتب حدیثی کهن میدادند.
انکار حجیت حدیث،ناشی از فقدان مشخصههای وحیانی در حدیث است؛زیرا تنها قرآن وحی الهی است و اقوال و افعال پیامبر صلی الله علیه و اله ویژگی وحیانی ندارند و به بعد بشری پیامبر صلی الله علیه و اله بازمیگردند و در نتیجه برای مسلمانان الزامآور نیست.
ṣThe Authenticity of the Tradition Literature:Discussions in Modern EgyptṣLeidenṣ 1974; KhalifaṣRashadṣQuranṣHadithṣand IslamṣTucsonṣAZṣ1982; LowryṣJosephṣ"The Legal Hermeneutics of Al-Sh. fi Ò and Ibn Qutayba:A Reconsideration"ṣIslamic Law and Society 11:1ṣ2004ṣ2ṣ41; MetcalfṣBarbara DalyṣIslamic Revival in British IndiaṣPrincetonṣ1982; MeradṣA."