چکیده:
سمک عیار داستانی است عامیانه،بازمانده از حدود قرن ششم یا اوایل قرن هفتم که فرامرز بن خداداد آن را بر اساس روایت صدقهء بن ابی القاسم شیرازی گرد آورده است.داستان بر محور اعمال و رفتار یکی از عیاران به نام سمک میچرخد و دستکم از سه جهت عناصر عامیانه در آن قابل تشخیص است:اعتقادات و فرهنگ عوام،بعضی جنبههای روائی از جمله وجود حوادث تصادفی و واقعههای عامهپسند و زبان داستان. اشاره به تقدیر در اتفاقات داستان،رفع ابهام از ذهن خواننده،فراوانی گفتگو،توصیفهای متعدد،از جمله ویژگیهای روائی داستان است.نثر سمک عیار نیز از نوع نثرهای سادهء عصر است همراه با بعضی کهنگیهای زبانی اعم از صرفی یا نحوی و بعضی ویژگیهایی که خاص زبان داستان تواند بود؛از جمله گروهی از تعبیرهای عامیانه که بعضی از آنها تا مرز دشنام پیش میرود.همچنین صفتهایی خاص در توصیف اشیاء و حوادث داستان وجود دارد که بعضی از آنها در دیگر متون کتر به کار رفته است.سجع، استشهاد به بعضی بیتها و مثلها و پارهای صور خیال بهخصوص تشبیههای گسترده و بلیغ و کنایه نیز در جایجای متن هست که هر یک در موضعی خاص به کار رفته است.نمودهای فرهنگی مربوط به ایران باستان از جمله ویژگیهای مهم فکری در داستان است.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه قرن ششم عصری است که گروهی از نویسندگان،متون داستانی را به نثر فنی یا نیمه فنی نوشتهاند،نویسندهء داستان سمک عیار همان زبان سادهء قصهگویان را انتخاب کرده است و نوع توصیفها و مثلها و کنایهها و دیگر عناصر زبانی عامیانه را -که پس از این شرح در باب آنها سخن خواهیم گفت-در روایت داستان به کار گرفته است.
پارهای کهنگیهای زبانی که در بعضی از نثرهای دوران سامانی و قرن پنجم و اوایل قرن ششم فراوان یا نسبتا فراوان است در این کتاب نیست یا نمونههایی اندک وجود دارد مثلا واژههای کهنه مانند ایدون،ایدر،اندر،ابا و امثال آنها در کتاب به کار نرفته است و دگرگونیهای آوایی-همانند ابدالها و قلبها و ادغامها نیز فراوان نیست.
) -واژهها و ترکیب و تعبیرهای پرکاربرد یا نسبتا پرکاربرد در کتاب و بعضی از واژهها که به نظر میرسد که خاص این داستان باشد:*واژههای خواستدار(-خواستار،خواستگار)و خواستداری و خواستار و خواستاری به معنی خواستگار و خواستگاری در جلد اول کتاب چندینبار به کار رفته است(از جمله در صفحات 3،63،93،59،322).
بقیهء مثلها منثور است و دستکم تعدادی از آنها از مثلهای معروف رایج در میان مردم است مانند:بادنجان تخمه را آفت نرسد(ص 712)،یا:نه خمیر و نه فطیر(ص 165)یا: چون آب آمد ترشی از سرکه رفت(ص 046) به جز دو ضربالمثلی که به صورت مصراع در جلد اول داستان به کار رفته،در چند جای کتاب،به یک یا چند بیت فارسی و یک بیت عربی نیز استشهاد شده است که البته جنبهء تزئین و تکلف ندارد."