خلاصه ماشینی:
"3. شاید مشکل اصلی این باشد که کالینگوود بر فرایند خلاقانه تأکید میورزد(که در هر مورد ممکن است به عنوان موضوعی روانشناختی ملاحظه شود)و از نقشی که خود اثر هنری بازی میکند غافل میماند.
این به چه معناست؟چنانکه دیدیم برای افلاطون صورت اثر هنری باید یک نمونهی نخستین غیرمحسوس یا مجموعهای از صورتها و قالبهای اولیه باشد که اشیاء فیزیکی بازنمودهشده توسط آثار هنری،واقعیت خودشان را از آنها کسب کنند.
» این دیدگاه به نظر جذاب و متعادل میرسد که البته میتوان تصدیق کرد که قضاوت در مورد آثار هنری هنوز توسط کسانی ممکن است صورت گیرد که نظریههایی شامل مفاهیم«صورت معنادار» یا«نمادین کردن هنری»را تأیید نکردهاند.
از جهتی باید هنر را با ویژگیهای صوری موضوعات تعریف کرد(مثلا براساس اندازه و تقارن)،یا آن را غیر قابل تعریف دانست؛از جهت دیگر زیبایی در اشیاء محسوس عینا واقعی است و تا جایی که زیبایی آرمانی یا جهانشمول را متمثل میکند زیباست(این بحث در رسالهی میهمانی آمده است).
پس برای کامل کردن این بخش باید به طور خلاصه از جانب معیار دیگری موضوع را ملاحظه کنیم؛معیاری که گزارش یک اثر هنری بیشتر از طریق آن مورد قضاوت قرار میگیرد و آن عبارت است از نقش یا کارکرد آن در اجتماع.
منظور از احتمال و هنر مسئولانه چیست؟چهکسی باید این را معلوم کند؟یک نقاد بزرگ یا شخصی از گروه موافق با هدایت عوام؟آیا معیار فایدهگرایان پذیرفته است؟ولی اگر کسی یک اثر هنری را اهانتآمیز یافت،آیا باید آن را دلیل کافی برای محدود کردن آزادی هنرمند در نشر آن(یا منع دیگران از لذت تصنیف آن)به حساب بیاورد؟احتمالا آنچه که در اجتماعات شهری(یا جامعهی مدنی)لازم است یک تعادل معقول است."