چکیده:
در این مقاله، مطرح میشود که بین جهانبینی ایرانی و فلسفه امپدوکلس آکراگاسی رابطه هایی وجود دارد. نگارنده بر آنست که بین ستیزه مهر و کین در فلسفه امپدوکلس با نزاع خیر و شر در جهان بینی ایرانی شباهت زیادی وجود دارد. امپدوکلس در جهانشناسی خود برای جهان هستی قائل به چهار مرحله است که در واقع مراحل نزاع مهر و کین است، در باورهای ایرانی نیز اعتقاد به فرایند چهار مرحله یی جهان آفرینش که عرصه ستیزه خیر و شر است، از کهنترین زمانها وجود داشته است. در این مقاله نگارنده شواهدی از تاثیرگذاری جهان بینی ایرانی بر فلسفه امپدوکلس ارائه میدهد.
خلاصه ماشینی:
"امپدوکلس در جهانشناسی خود برایجهان هستی قائل به چهار مرحله است که در واقع مراحل نزاع مهر و کین است،در باورهایایرانی نیز اعتقاد به فرایند چهار مرحلهیی جهان آفرینش که عرصه ستیزه خیر و شر است،از کهنترین زمانها وجود داشته است.
اما با کمی تتبع و کاوش در تاریخ اندیشهمیتوان ریشههای فلسفۀ یونان را در تمدنهای دیگر بویژه تمدنهایی که با تمدنیونان همسایه بودند و امکان تبادل اندیشه میان آنها بیشتر بوده پیدا کرد،بویژه آنانکه بدانیم نخستین طلایههای فلسفۀ یونان،نه در سرزمین اصلی آن،بلکه در ناحیۀ غربی شبه جزیرۀ آناتولی،یعنی سرزمینی که زمانی همسایه وزمانی نیز زیر سیطرۀ امپراطوری ایران بود شکوفا شد.
نخستین فلاسفۀ یوناننیز در این دیار بالیدند و شاید جالب باشد اگر بدانیم نخستین حکیم یونانی-طالس-که تاریخ فلسفه را با او آغاز میکنند،از همان ابتدا با ایران آشنا بوده وخود در جنگ میان ایران و لیدیه بنوعی نیز مشارکت داشته است:«او بینششگفتآور خود را در پیشبینی صحیحش از وقوع یک آفتابگرفتگی در خلالجنگ لیدیه و پارسیان بنمایش میگذارد.
ما پیش از این سخن دو تن از ایرانشناسان برجسته-بیدز و فرانس کومون-دربارۀ شباهت فلسفه امپدوکلس با جهانبینی ایرانی و راه آشنایی او با تفکراتایرانی-که از میانه اندیشههای فیثاغوری میگذشت-را آوردیم،در اینجا نیز باذکر سخنانی از دو دانشمند،مطالب خود را به پایان میبریم.
اولا،مسئله تأثیرپذیری را نباید با مسئله تقلید اشتباه گرفت،زیرا اگرچه مامدعی هستیم که امپدوکلس متأثر از جهانبینی ایرانی بوده است اما این بدانمعنا نیست که وی هرچه از ایران آموخته را کاملا و بدون هیچ تغییری،تقلیدو گرتهبرداری کرده است،بلکه وی در هرحال یک متفکر بوده و توانسته استآنچه از جهانبینی ایرانی و نیز دیگر اندیشهها اخذ کرده،بپروراند و دستگاهفلسفی خود را بر پایۀ آن بنا کند."