چکیده:
در دوران اخیر محیط های شهری به کانون ظهور اشکال گوناگون تناقضات فضایی و اجتماعی تبدیل شده اند و نیز در شهرها شاهد توسعه شرایطی پر از ابهام در بعد اجتماعی و یا نارسایی در عملکرد فیزیکی هستیم. به ویژه کلان شهرها در دنیای کنونی به دلیل تراکم مشکلات ناشی از سازمان و عملکرد بخش های منفک درونی آن به مکان شکل گیری انواع تعارضات تهدیدکننده حیات شهرنشینان تبدیل شده اند. از زمان ظهور شهرهای بزرگ، نگرانی از خطرهای درونی فزاینده آن ها توجه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی و شهری را به خود جلب نموده است. در این میان کلان شهرهای کشور ما نیز به دلیل عقب ماندگی ساختاری و فقدان برنامه ریزی و نیز رویکرد ناصحیح در توسعه شهری دچار سرنوشتی شده اند که بسیاری از دیگر شهرهای بزرگ جهان بدان مبتلا هستند. تجربه جهانی توسعه شهری نشان می دهد که رشد فوق العاده جمعیت شهری و در کنار آن افزایش زیرساخت های فیزیکی و در نهایت فعالیت عقلانی آن گونه که اقتضاء می نماید نتوانسته است مانع شکل گیری تعارضات قابل پیش بینی در عرصه های مختلف فضایی و اجتماعی گردد. با استفاده از رویکرد جامعه شناختی شهری مطالعه پدیده توسعه و عمران شهری از یک سو و ظهور عوارض و ناهنجاری های کارکردی به ویژه در بعد اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر موضوعی است که این مقاله درصدد بررسی آن است. به عبارت دیگر، هدف از این بررسی ترسیم چشم انداز جامعه شناختی تناقضات شهری در چارچوب تعارض توسعه عمرانی شهری در ارتباط با توسعه اجتماعی و فرهنگی آن است. تلقی توسعه شهری در مقیاس منحصرا کالبدی مقوله است که سال هاست مورد تردید است و در عوض توسعه توامان کالبدی، فرهنگی و اجتماعی به عنوان ابزار کار برنامه ریزی مورد توجه می باشد. این مقاله تلاش دارد تا با طرح دیدگاه اجتماعی، چگونگی تحلیل و بررسی تناقضات کنونی حیات شهری در ابعاد جامعه شناختی آن را در کانون مطالعه قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"گذشته از واقعیت تناقضات شهری در عرصه فضاهای کالبدی شهر،توسعه اشکال گوناگون ناسازگاری میان جهان ادراکی و واقعیت بیرونی در محیط های شهری،وبروز اشکال مختلف رفتار و سلوک متناقض شهروندی سبب گردیده است موضوع تناقضات حیاتشهری در دوران نوین به مسئله اصلی توسعه شهری تبدیل گردد.
اما مشاهدات و تجربیات دوران جدیدترتاریخ حکایت از آن دارد که در بسیاری از جامعههای شهری جدید نیز،مهاجرتهای بیرونیجمعیت و به دنبال آن نبودن امکانات برای تازهواردان در کنار توسعه تضادها و تنشهایشهری ناشی از بسط زندگی صنعتی و اجتماعی،شرایط را برای بروز اشکال مختلف جنبشها واعتراضات شهری فراهم کرده و شهر را به کانون تراکم انواع هنجارشکنی تبدیل نموده است است.
بر طبق الگوی نظری فوق منطق توسعه و رونق و یا مطلوبیتحیات و ساخت شهری برخاسته از کیفیت محیطی و نظام ارزشها و یا معیارهایی است که به طورمحسوس مبین کمک به ساکنان برای برخورداری از ارزشها،خدمات،نظام مدیریت و به طور کلی شرایط دلخواهی است که خاص هر شهر بوده و ممکن است با شهرهای دیگر متفاوت باشد.
سؤال اساسی از منظر جامعهشناسی شهری فرهنگ محور آن است که آیاتناقضات شهری از یک فرآیند و قاعده مشترک و ثابت در تمام شهرها پیروی میکند،و یا برعکس ظهور تعارضات شهری دارای ویژگی محلهای بوده و منشأ تولید رفتار و کنش متناقض و یامتضاد در ساختار و یا نظام عملکردی هر شهر قرار دارد؟ورث در کتاب شهرنشینی به منزلهسبک زندگی در سال 1938 سه متغیر مستقل اندازه،تراکم و ناهمگونی را ویژگیهای عامشهرنشینی دانسته است."